#تقویم_تاریخ
یکشنبه
۲۶ خرداد ۱۳۹۸
۱۲ شوال ۱۴۴۰
۱۶ ژوئن ۲۰۱۹
فرم در حال بارگذاری ...
|
#طرح | دولنگه یک دَر رهبر انقلاب: اسلام در داخل خانواده، دو جنس زن و مرد را مانند دو لنگهی یک در و دو سنگرنشین در جبههی نبرد زندگی قرار داده است. این دو جنس، اگر با موازینی که اسلام معین کرده در کنار هم زندگی کنند، خانوادهای ماندگار و مهربان و بابرکت خواهند داشت. ۱۳۷۵/۰۶/۲۸
فلسفه دعا برای ظهور طیبه طاهری نمک کوری با توجه به اینکه دعا برای فرج امام زمان (ع) یک واجب تکلیفی است لذا برای تحقق آن فرد باید دو امر را یکی برطرف کردن موانع قبلی و دیگری نورانیت و صفای باطن را در خود ایجاد کند و برای مستجاب شدن باید آداب و شرایط دعا را مراعات کند چون یکی از مهم ترین عبادات و بالاترین مقامات بندگی دعا است. دعا نوعی ارتباط عاطفی است که بین انسان و خدا برقرار می شود و این دعا هم ضرورت عقلی دارد و هم ضرورت نقلی که از نظر عقلی راندن زیان از خویش در صورت توان واجب است و از نظر روایی همه روایات این مطلب را بیان می کنند که همه به دعد نیاز دارند خواه به بلا مبتلا شده باشند و خواه نشده باشند. نتیجه توجه به حضرت بقیه الله الاعظم (ارواحنا فداه) توجه به خداوند کریم است، پس زیارت و توسل به ائمه اطهار (علیهم السلام) مایه توجه به خداوند کریم است. برخی عوامل موجب جلب بیشتر مودت و محبت امام و در نتیجه افزایش دعای آنان می شود از قبیل؛ توسل، دعا و احسان کردن در حق حضرت و .. یک سری افراد هم آنگونه در مسائل دنیوی غرق شده اند و آن چنان به اسباب دوخته اند که مسبب الاسباب را فراموش کرده اند. به جهت اهمیت دعا و عظمت مخاطب دعا دارای آداب و شرایطی می باشد که مراعات کردن آنها در استجابت آن تاثیر بسزایی دارد. در حال حاضر نیز که در غیبت امام عصر به سر می بریم، لازم ترین و واجب ترین دعا برای ظهور مولامان می باشد. همانطور که می بینیم دعا برای حضرت سیره و سنت ائمه اطهار بوده است و امامان معصوم (علیهم السلام) بارها و بارها به در گاه حق تعالی برای آخرین حجت دعا کرده اند و این دعا برای فرج هم تأثیر در ظهور امام زمان (ع) دارد و هم فوایدی برای دعا کننده دارد. کلیدواژه: دعا، فرج، ظهور، امام زمان (ع)،فلسفه ... مقدمه دعا در لغت به معنای خواندن، صدا زدن و در اصطلاح خداوند و یاری جستن از قدرت بی کران اوست. برای اینکه دعا به استجابت برسد باید فرد دو چیز را در خود به وجود آورد یکی برطرف کردن موانع قلبی و دیگری ایجاد صفا و نورانیت باطن و به دلیل اهمیت جایگاه دعا و عظمت مخاطب فرد باید آداب و شرایط دعا را انجام دهد. با توجه به شرایط کنونی از جمله انحرافات دینی، بیبند و باری ها و ظلم و ستم هایی که در دنیای امروز وجود دارد واجب ترین دعا، دعا برای فرج امام زمان (ع) می باشد لذا به دلیل اهمیت بالای مسئله دعا برای فرج و آثار دعا در ظهور و برای دعا کننده تحقیق حاضر به شیوه فیش برداری و کتابخانه ای با اهداف کاربردی با محوریت متون معتبر اسلامی انجام شده است که ساختار تحقیق شامل هفت قسمت می باشد که به مباحثی همچون مفهوم شناسی دعا، ضرورت دعا از نظر عقل و نقل، دعاهای مخصوص امام زمان (ع) و … پرداخته است.
دعا در لغت به معنای خواندن، صدا زدن، علاقه مند شدن، از او کمک گرفتن که ریشه اصلی آن (د ع و) می باشد. (بندرریگی، ۱۳۶۰، ص ۱۵۷)و در اصطلاح عبارت است از خواندن خداوند و یاری جستن از قدرت بی کران او. به هنگام دعا نوعی رابطه عاطفی بین انسان و خدا برقرار می شود؛ به گونه ای که انسان می تواند دردهای ناگفتنی اش را با او در میان گذارد. دعا یکی از رفتارهای مذهبی است که با سلامت و تندرستی ارتباط دارد. (بهجت پور، ۱۳۸۹، ص ۱۹۴) دعا یکی از مهم ترین عبادات و از بالاترین مقامات بندگی است. قرآن کریم دعا را به عنوان عبادت نامیده است و ملاک ارزش انسان قرار داده است. دعا ضرورت همیشگی زندگی و محبوب ترین کارها نزد خداوند است. (جباران، ۱۳۹۱، ج۱، ص ۱۳۲)
ضرورت دعا از نظر عقل و نقل دعا و نیایش نقش انکارناپذیر در اصلاح زندگی مادی و معنوی بشر دارد. کمتر کسی را می توان یافت که در طول زندگی خویش این احساس را تجربه نکرده باشد؛ چرا که اظهار عجز و نیاز در برابر خداوند و دعا و درخواست از آن مظهر قدرت لایزال، یک نیاز فطری و ذاتی انسان هاست و همه ادیان و مذاهب مراسم، متون و آداب خاصی برای نیایش و گفتگو با معبود کم و بیش وجود دارد. (مهدوی، ۱۳۸۹، ص ۱۶) دعا در حقیقت نوعی درخواست از خداوند و ابراز احتیاج به آستان بی نیاز است. آن کسی که این حقیقت را با تمام وجود درک کند و خود را فقیر محض و سر تاپا نیاز و عجز بپندارد و از سوی دیگر خداوند یکتا را بی نیاز و غنی مطلق بداند به ضرورت دعا اذعان می کند. (همان، ص ۲۰) ضرورت دعا را می توان با دلیل عقلی و نقلی اینگونه بیان کرد: الف) دلیل عقلی: راندن زیان از خویش –درصورت توان- واجب است؛ از سویی رسیدن زیان در این دنیا بر هر انسانی حتمی است زیرا هر انسان مسائلی دارد که عقلش را مشغول ساخته است فکرش را مشوش می کند. این مسائل یا از درونش است، مثل بیماری جسمی و یا از خارج است همچون آزار ستمگران یا مشکلاتی از ناحیه همسایه و یا شریک می رسد. و اگر اکنون به این ضررها مبتلا نباشد عقل احتمال رویداد آنها را در آینده می دهد اکنون چگونه این حقیقت را انکار نماییم و حال آنکه آدمی در منزلگاه حادثه هاست و این منزلگاه هیچگاه به یک حال نیست و سختی های آن از او جدا نمی گردد. بنابراین ضررهای دنیا بر انسان وارد شده اند و یا وارد خواهند شد و در صورت توان و امکان هر دو را باید از بین برد. با دعا چنین توانی وجود دارد. دعا هم که در توان است، پس در هر حال انسان باید به دعا رو آورد. ب) دلیل روایی: از روایات هم در می یابیم که همه به دعا محتاجند خواه به بلا مبتلا شده باشند و خواه نشده باشند. فایده دعا یا رفع بلایی است که وارد شده یا بدی ای که به آدمی رسیده است، یا به دست آوردن نفع و فایده ای است که دلخواه می باشد یا پایدار کردن و دوام و جلوگیری از زوال چیزی است که موجود می باشد. (مجتهدی سیستانی، ۱۳۸۲، ص ۲۶-۲۵) در کلام پیشوایان معصوم (ع) دعا محبوب ترین اعمال نزد خداوند متعال، برترین عبادت، همسنگ نماز، ستون دین، نور آسمانها و زمین، کلید تمام رحمت ها و خزائن الهی، رمز پیروزی و رستگاری، اسلحه ی پیامبران، سپر و سلاح مؤمن، مغز تمام عبادات و حلقه ارتباطی خالق و مخلوق معرفی شده است. (مهدوی، ۱۳۸۹، ص ۱۷) رسول خدا (ص) می فرمایند: «ألا اولکم علی سلاح ینجیکم من اءعدائکم و یدر ارزقکم؟ قالوا: بلی یا رسول الله، قال: تدعون ربکم باللیل و النهار، فاِن سلاح المؤمن الدعا» (کلینی، ۳۸۰/۹۳) نتیجه توجه به حضرت بقیه الله الاعظم توجه به خداوند کریم است، پس همانگونه که توجه به بقیه ائمه طاهرین (ع) توجه به خداوند می باشند پس زیارت و توسل به ائمه اطهار (ع) مایه ی توجه به خداوند کریم است. به این جهت کسی که قصد تقرب به خداوند بزرگ بنماید به ائمه اطهار روی می آورد. در زیارت جامعه می خوانیم: «و من قصده توجه بکم؛ کسی که او (خداوند) را قصد نماید به سوی شما روی می آورد.» انسان با توجه به ائمه اطهار (ع) نه تنها عامل موفقیت در پیشرفت را به سوی خود جلب می کند بلکه موانع گناهانی را که مانع رسیدن به مقامات عالی هستند برطرف می نماید؛ زیرا به وسیله توجه به امام زمان (ع) و همچنین بقیه ائمه اطهار (ع) دهای رحمت و مغفرت الهی به سوی انسان گشوده می شود ویژگی های باطنی از قلب او برطرف می شود. حضرت باقر (ع) در شرح کلام امیرالمؤمنین (ع) که فرمودند: «انا باب الله» می فرماید: «یعنی من توجه بی الی الله غفر له» یعنی کسی که به وسیله من توجه به خداوند نماید آمرزیده می شود. (مجلسی، ۳۹/۳۴۹، به نقل از مجتهدی سیستانی، ص۸۰) بنابراین با توجه به باب الله، انسان مورد آمرزش قرار گرفته و گناهان و موانع روحی خود را برطرف می نماید. امام زمان (ع) درباره غیبت خویش فرمودند: «و اَما الانتفاع بی فی غیبتی فکما لانتفاع بالشمس اذا غیبها عن الابصار السحاب؛ (هراتیان، ۱۳۹۱) همانطور که مردم از نور خورشید در پس ابرها سود می برند، در زمان غیبت، از وجود پشت پرده ی غیبت من نیز بهره مند می گردد و فرمودند: «و بی یدفع الله البلاء من اهلی و شیعتی» (بحارالانوار، ج ۵۲، ص ۳۰ به نقل از رحیمی، ۱۳۹۱) خداوند به وسیله من، بلاها را از خانواده و شیعیانم برطرف می سازد. همانگونه که خورشید پشت ابرها، تمام منظومه شمسی از جمله زمین را مانند مادری مهربان در آغوش جاذبه ی خود نگه می دارد و سبب امان و حفظ منظومه شمسی اسا و ابرها مانع ارزشمندی و فوائد بی شماری آن نمی شوند، وجود مقدس امام زمان (ع) نیز تمام آثار و برکات خود را دارد هر چند دیده نمی شوند. (رحیمی، ۱۳۹۱، ص ۲۴) در این تشبیه نکات لطیفی نهفته است از جمله: ۱. خورشید لازمه حیات موجودات است و امام نیز مایه حیات جامعه است. ۲. خورشید یکی از مخلوقات است و در عین حال واسطه فیض الهی در همه شئون اعم از خلقت، رزق و هدایت و … است. ۳. منکر وجود امام (ع) در زمان غیبت (با توجه به کثرت آثار و برکات آن حضرت) همانند منکر وجود خورشید در روزهای ابری است. ۴. ابر مانع بهره الهی، غیبت نیز مانع بهره بردن مردم از امام (ع) نیست. ۵. در مناطق ابری گاهی اوقات و برای لحظاتی خورشید از پشت ابرها نمایان می شود، در زمان غیبت نیز گاه عده ای توفیق زیارت امام (ع) را پیدا می کنند. ۶. از خورشید، همگان اعم ار مؤمن و کافرِ، انسان و حیوان، جماد و نبات و … بهره می گیرند، آثار و برکات امام (ع) نیز عالمگیر و همه عالم وجود را در بر می گیرد. ۷. زمین های بایر که هیچ حجابی میان آنان و خورشید نیست، بیش از همه نور خورشید بهره مند می شوند، اگر در اتاق ما نور وارد نمی شود، به خاطر دیوارها و پرده هایی است که خود کشیده ایم. (هراتیان، ۱۳۹۱، ص ۲۹) برخی عوامل، موجب جلب بیشتر مودت و محبت امام و در نتیجه، افزایش دعا برای آنان شود. در اندیشه اسلامی امور ذیل در جلب توجه بیشتر حضرت مهدی (ع) و دعای ایشان مؤثر شناخته شده است: ۱. توسل: امامان (ع) هر کدام در عصر خود و امام عصر در این زمان واسطه فیض الهی اند؛ از اینرو توسل به آن بزرگوار، بهره ها را از برکات ایشان بیشتر خواهد کرد. ۲. دعا و احسان کردن در حق حضرت: به حکم فطرت و عقل، هر انسانی شکر منعم را بر خود لازم می داند. از طرف دیگر، مسلم است که در احسان و کرم به کریمان، از لطف و کرم بیشتری بهره مند می گردیم و هر چه طرف احسان ما کریم تر باشد، بهره مندی ما از کرم او بیشتر خواهد بود. ۳. تهذیب نفس: تهذیب نفس بدون عمل به تکالیف شرعی به دست نمی آید. عمل به تکالیف است که موجبات خشنودی حضرت را در پی دارد. کسی که باعث سرور یوسف زهرا (ع) شود از دعای خیر آن حضرت بی نصیب نخواهد ماند. (جمعی از محققین مرکز تخصصی مهدویت، ۱۳۹۰، ص ۵۶) ۴. اعمال بندگان هفته ای یک یا دو بار بر آن حضرت عرضه می شود: چون ایشان حجت خدا هستند. هیچ چیز از لو پوشیده نیست. او باید از همه مسائل با اطلاع باشد. بنابراین، رفتار همه مردم به صورت گزارش هر هفته به عرض آن حضرت می رسد و او افرادی را که اعمالشان مورد رضایت اوست دعا می کنند و از اعمالی که مورد پسندش نیست ناراحت می شود. (رحیمی، ۱۳۹۱، ص ۲۹) یکسری افراد آنگونه در مسائل دنیوی غرق شده و آنچنان چشم به اسباب دوخته که مسبب الاسباب را فراموش کرده است، درست است که دنیا دار اسباب می باشد و ما باید برای کارهای خود در پی اسباب و وسیله باشیم، ولی این نباید تا به آن حد باشد که به خاطر یافتن وسیله و سبب، سبب آخرین را فراموش کنیم. افراد هم به خداوند که سبب آخرین است کم توجه می باشند و هم از ولی و جانشین او غفلت می ورزند. یکی از علل مهمی که باعث غفلت و کم توجهی بسیاری از مردم نسبت به امام عصر (ع) شده است، عدم آگاهی آنان از مقام و شخصیت آن بزرگوار است که در روایات خاندان وحی کاملا به آن تصریح شده است، متأسفانه بسیاری از کسانی که موظف بوده اند این حقایق را به مردم برسانند. و آنان را به سوی سرور عالم وجود و رهبر جهان هستی متوجه سازند، موفق به انجام این وظیفه مهم شرعی نشوند. امید است که با عفو و بخشش آن حضرت از گذشته ما، آینده را جبران نمود. و در یاد آن بزرگوار باشیم و تا توان داریم دیگران را به سوی ساحت مقدس آن حضرت متوجه سازیم. (مجتهدی سیستانی، ۱۳۸۲، ص ۸۴) لذا دلایل مختلفی را می توان برای این امر بیان کرد: ۱. تحریف در آموزه های متعالی و راستین دین در این عصر فزونی می گیرد و ادیان و مکاتب مختلفی شکل می گیرد؛ این ادیان ساختگی، رنگ و بویی از حقیقت ندارند و تهی از معنویت و باورهای راستین حق گرایانه هستند. ۲ . غول های ارتباط جمعی و رسانه ای، به شدت با اسلام درگیر می شوند و با انواع تخریب ها و تحریف ها و سیاه نمایی ها، سعی برآن دارند که چهره ی خشن و سیاسی از اسلام و دین نشان دهند و در این کار، جان ماهرانه و شیطنت آمیز واقعیت ها را تحریف و تخریب می کنند که حتی برخی از مسلمانان نیز دچار تردید می شوند و از طرفی دیگر، ظواهر دنیا را چنان فریبنده و زیبا جلوه می دهند که بازار فسادهای مالی و اخلاقی چنان گرم می شود که برخی/۷همه چیزرا به فراموشی می سورند و حتی انسانیت را زیر پا قرار می دهند. ۳. مردم از محتوای اسلام و قرآن و حقیقت آن دور می شود. توجه بیش از حد به ظاهر و غفلت از محتوا و پیام؛ یعنی مردم به جای اینکه دنبال فهم معانی قرآن باشند بیشتر به خواندن آن و لحن و صوت ارزش بدهند. (کارگر، ۱۳۹۱، ص ۱۲)
واجب تکلیفی بودن دعا برای فرج در کتاب صحیفه مهدیه آمده این چنین آمده است که آقای میرزا محمدباقر اصفهانی می گوید: در خواب، یا در حالت بین خواب و بیداری در یکی از شب ها دیدم که امام بزرگوارمان حضرت امام حسن مجتبی (ع) سخنان با این مضمون فرمودند: بر منبرها به مردم بگویید و دستور دهید که توجه کنند و برای فرج و تعجیل ظهور امام زمان (ع) دعا کننده این دعا واجب کفایی نیست که همانند وجوب نماز بر مرده باشد و اگر یک یا چند نفر از مردم بر مرده نماز گذارند، تکلیف از دیگران برداشته شود؛ بلکه همانند نمازهای روزانه بر تمام مکلفان واجب است که انجام دهند. (مجتهدی سیستانی، ۱۳۸۲، ص ۵۱) و برخی از بزرگان شیعه دعا برای فرج امام عصر (ع) را بر شیعیان واجب می دانند که در این قسمت از بحث متن پاسخ یکی از مراجع تقلید معاصر آیت الله محمدهادی میلانی به سوال در خصوص وظایف شیعیان در خصوص حضرت صاحب الزمان (ع) را عینا نقل می کنیم: «بسم الله الرحمن الرحیم- الحمد لله الذی خلقنا و هدانا الی المعرفه و ارشدنا الی ابواب رحمته و جعلنا من محبی اولیائه و صیرنا من المنتظرین لخاتم اصفیائه اعنی حجه بن الحسن المهدی عجل الله تعالی ظهوره و اکرمنا برؤیته و فرج عنا بدولته» تمام جهان هستی طفیل وجود حجت حق بوده وریزه خود خوان احسانش می باشند. مدح و ثنایش و شکر الطاف بی کرانش بر جمیع امت مرحومه از تهم واجبات است و در این زمان که مردم غفلت از حق دارند و دوران فتنه هاست بر جمیع شیعیان فرضی است که در تمام مجالس عمومی و خصوصی و بعد از صلاه واجبه و مستحبه از خداوند تعجیل در ظهور عزیزش را خواستار و قبل از او همه ی خواسته های خود را از خداوند تبارک و تعالی بخواهند که به زودی به دوران غیبت آن امام مبین خاتمه دهد و دوران ظلم و جور را پایان بخشد. (مهدوی، ۱۳۸۹، ص ۴۳) عوامل مؤثر در استجابت دعا انسان برای اینکه تیر دعایش به هدف بخودرد به دو چیز نیاز دارد و باید آن دو را در وجود خود ایجاد کند اول اینکه: رفع موانع قلبی و زدودن تیرگی های درونی از قلب. دوم: به وجود آوردن صفا و نورانیت باطن بنابراین باید هم تیرگی ها را از قلب برطرف کند و هم نورانیت را جایگزین آن نماید و یقینی این کار را انجام دهد. هم ظلمت ها، تاریکی ها و زنگارها را از قلب می زداید و هم صفا و نورانیت را در قلب انسان ها ایجاد می کند. (جباران، ج ۱، ۱۳۹۱، ص ۱۲۶) بدیهی است به جهت اهمیت جایگاه دعا و عظمت مخاطب، دعا آداب و شرایطی دارد. امام صادق (ع) می فرماید: «آداب دعا را مراعات کن و توجه کن چه کسی را می خوانی و برای چه می خوانی؟» در اینجا مهمترین آداب دعا را در سه بخش به طور خلاصه بیان می کنیم: الف) آداب مقدماتی دعا؛ ب) کیفیت دعا یا حال دعا؛ ج) آداب دعا
الف) آداب مقدماتی دعا ۱. توبه: اگر توبه را بازگشت به سوی خدا بدانیم و دعا را وسیله تقرب، دعای بدون توبه تعارضی است که گاه انسان به آن گرفتار می شود. از اینرو مهمترین ادب مقدماتی دعا توبه از گناهان است.بنده گنهکار اگر چه مکن است به خواسته ی خود نائل شود؛ ولی از هدف اصلی دعا که نزدیکی به خداست کم بهره خواهد بود و هم از آن رپکه خدا از بنده گنهکار خویش ناخرسند است، علاقه ای به شنیدن صدایش ندارد. ۲. انتخاب وقت مناسب دعا: هیچ گاهوقت برای دعا و گفتگو با خداوند نامناسب نیست؛ اما آنچه در روایات آمده حاکی از آن است که پاره ای از اوقات برای اجابت دعا مناسب تراست؛ از آن جمله است روز عرفه، ماه مبارک رمضان، روز جمعه، وقت سحر، وقت زوال ظهر و هنگام نماز عشاء، هنگام باریدن باران، هنگام برخورد مجاهدان با دشمن، بین اذان و اقامه، پس از نماز واجب و حالت روزه داری نیز از حالاتی است که موجب تسریع در اجابت دعا می شود. ۳. دعای جمعی: دعای جمعی سرعتر از دعای فردی به اجابت می رسد. امام صادق (ع) می فرماید: «ما اجتمع اربعه رهط قط علی امر واحد دعوا الا تفرقوا عن اجابه» هر گاه چهار نفر با هم برای یک خواسته دعا کنند، پیش از آنکه متفرق شوند دعایشان به اجابت می رسد. (همان، ص ۱۲۶)
ب) کیفیت دعا یا حال دعا ۱. تضرع: گریه و زاری به درگاه خداوند از بلندی روح و کمال انسان حکایت می کند. به همین دلیل خداوند متعال زاری و تضرع بندگان خویش را دوست دارد همانطور که در سوره اعراف آیه ۵۵ از بندگانش می خواهد او را با زاری و تضرع بخوانند، دعای همراه با تضدع را به بندگانش آموزش داده است. اوج تضرع و زاری به صورت گریه نمایان می سود. از اینرو گریه، سید آداب دعا نام گرفته است چرا که اولا از رقت قلب حکایت می کند که خود نشان دهنده اخلاص است و ثانیا بر انقطاع انسان از غیر خدا دلالت دارد. ۲. خلوت: از دیگر آداب دعا، خلوت کردن با حضرت حق و مخفی داشتن دعاست. اینگونه است که در قرآن کریم می فرماید: «ادعوا ربکم تضرعا و خفیه» پروردگارتان را با تضرع بخوانید. ۳. صدای دعا کننده: آهسته دعا کردن نیز از آداب دعا است؛ لذا بنده جز به هنگام اعتراف به گناه فریاد نمی زد. ۴. عدم تکلف: لازم است دعا با زبان ساده و بدون بافتن سجع و قافیه باشد، چرا که تکلف و عبارت پردازی با حال دعا سازگار نیست. ۵. دعا برای عموم: یکی از آداب دعا این است که انسان هر چیزی را که برای خودی خواهد برای همه مسلمانان نیز بخواهد. ۶. تصریح به خواسته: خداوند می داند که بنده برای چه است به دعا برداشته است ولی خدا دوست دارد بندگان حاجت خود را در پیشگاه او بازگو کنند. ۷. اصرار و پافشاری: از آداب دعا این است که دعا کننده خسته نشود و حاجت خود را به طور مکرر بخواهد. ۸. حضور قلب و توجه: مهم ترین آداب دعا توجه قلب به مبدأ اعلی است؛ در غیر اینصورت دعا لفظی بی محتواست و سزاوار پاسخ نیست. (همان، ص ۱۲۹)
ج) آداب دعا ۱. شروع کردن با نام خدا ۲. دعا با حمد و ستایش خداوند باشد. ۳. صلوات فرستادن بر محمد و آل محمد (ع) ۴. طلب شفاعت کردن ۵. اعتراف به گناهان ۶. اینکه دعا از روی غفلت و بیهودگی نباشد ۷. پاک بودن غذا و نوشیدن و لباس ۸. حق مردم که بر گردن دعا کند باشد ادا کند ۹. گناهی که مانع از برآوردن حاجت می شود آن را تر ک کند ۱۰. حسن ظن داشتن به اجابت دعا. (مجتهدی سیستانی، ۱۳۸۲، ص ۴۰-۲۸)
دعاهای مخصوص امام زمان (ع) پس از بیان چگونگی و شرایط دعا، لازم است که بان کنیم مهمترین و لازم ترین دعا در زمان غیبت، دعا برای ظهور مولایمان حضرت بقیه الله (ع) است؛ زیرا او صاحب و زمامدار ما، و صاحب زمان بلکه صاحب امر و سرپرستی تمام جهان است. دعا برای ظهور یعنی توجه به یکی از اصول و پایه های دین. بدین سان دعا برای آن حضرت بیش از دعا برای خویشتن، خانواده و برادران صورت گیرد دعا برای آن بزرگوار از مسائل و شیوه های مورد اهتمام مسلمانان و مؤمنان بوده است. (همان، ص ۴۷) امام صادق (ع) در توقیع شریف خطاب به شیعیان فرموده اند: «و أکثروا الدعا یتعجل الفرج فان ذلک فرجکم» (هراتیان، ۱۳۹۱، ص۳۸) برای هر چه زودتر فرار رسیدن فرج (ظهور) بسیار دعا کنید که همانا فرج و گشایش شما در آن است. در این حدیث دعای برای فرج و گشایش در کارهای دنیوی وثواب اخروی کنار هم وعده داده شده است. دعا برای فرج یکی از راههای ابراز محبت به آن حضرت و اشتیاق برای ظهور ایشان است علت توصیه به دعا چیست؟ ظاهرا آن است وقت ظهور امام زمان (ع) از امور بدائیهاست که امکان پیش و پس افتادنش است … بنابراین شاید جلو افتادن آن به جدیت و اهتمام اهل ایمان در دعا کردن برای تعجیل فرج آن حضرت مشروط باشد. در کتاب «مکیال المکارم فی فوائد الدعا للقائم» به چهل و یک فایده دعا برای فرج آن حضرت اشاره شده است که می توان به زیاد شدن نعمت، زنده کردن امر ائمه، رنجش شیطان، نجات از فتنه های آخر زمان، ادا کردن حقوق آن حضرت، تعظیم خدا و دینس و رسول اکرم (ص)، دعای حضرت صاحب الزمان، رستگاری به شفاعت آن حضرت و پیامبر اکرم (ص)، تقرب به خدا و مستجاب شدن دعا اشاره کرد. (متقی زاده،۱۳۹۰، ص ۷۶)
الف) دعای اللهم کن لولیک الحجه بن الحسن این دعا معروف به «دعای سلامتی امام زمان (ع)» است و خواندن آن در تمام حالات و ساعت های شبانه روز مستحب است. ترجمه دعا این چنین است؛ «خداوندا در این لحظه و تمام لحظه ها حجت ابن الحسن را که –درود تو بر او و اجداد او باد- دوست او، ولی و نگهبان، او را راهبر و راهنمای او، یار و یاور او باش تا او را در زمین ساکن نمایی و سال های بسیاری او را از حکومت حق بهره مند سازی.» (رحیمی، ۱۳۹۱، ص ۳۱) دوران ما، عصر انتظار پویا و سازنده و معنای آن چشم به راه بودن، دعا کردن، صبر و تحمل داشتن و تقویت ایمان و یقین است. ما از این طریق می توانیم ارتباط روحی و قلبی عمیقی با امام (ع) برقرار سازم و برای سلامتی و فرج آن حضرت دعا کنیم. (کارگر، ۱۳۹۱، ص۸۴) در ابتدای دعا از لفظ «الله» اسم خاص خداوند است و همه صفات کمالی او را در بر می گیرد، استفاده از این لفظ، نشانه آن است که مطلبی بزرگ، مهم و فراگیر را از خداوند مسئلت می کنیم. سپس اراده خداوند را خواستاریم. «کن» اراده خداوند است که دو گونه است: تکوینی (مربوط به خلق وعالم هستی) و تشریعی (مربوط به قوانین). ما در این دعا، اراده از نوع اول را –که حنمیت داشته و تخلف از آن معنا ندارد- خواستاریم. در ادامه دعا لفظ «ولی» را برای امام عصر (ع) به کار می بریم. «ولی خدا» یعنی کسی که برگزیده خداست و میان او و خدا، مانع و فاصله نیست. بر این اساس او برترین مخلوق خداوند است و کسی از او به خدا نزدیکتر نیست. در معنای «ولی» سرپرستی نیز نهفته است؛ پس او از طرف خدا سرپرست امور عالم است و در امور تصرف می کند. این بالاترین مقامی است که یک مخلوق می تواند داشته باشد. لذا اطاعت مطلق از او واجب است چرا که او ولی خداست به همین روی در ابتدای دعا آمده است: «اللهم کن لولیک الحجه بن الحسن» (جمعی از محقن مرکز تخصصی مهدویت، ۱۳۹۰، ص ۶۳) همانطور که خداوند در قرآن کریم می فرمایند: «اطیعوا الله و اطیعوا الرسول و اولی الامر منکم» خدا را اطاعت کنید و پیامبر و اولیای امر خود را [نیز] اطاعت کنید. (نساء، آیه ۵۹) ب) دعای ندبه دعای ندبه از دعاهایی است که در اعیاد اسلامی، از جمله در نیمه شعبان روز ولادت امام عصر (ع) در روز عید فطر و قربان و جمعه خوانده می شوند. این دعا مضامین عالی دارد و تقریبا سه بخش دارد که بخش اول آن تاریخچه حوادث و مصائبی است که بر اسلام و اهل بیت (ع) وارد شده و در قسمت دوم آن معرفی امام عصر (ع) و قسمت سوم آن ترکیبی از دعا و تضرع و ناله به پیشگاه امام عصر (ع) است. بیشترین قسمت دعا متناسب با امام عصر (ع) و فریاد خدا از ایشان است. (رحیمی، ۱۳۹۱، ص ۶۹) صدر الاسلام همدانی اعلی الله مقامه در کتاب «تکالیف الانام» درباره اهمیت دعای ندبه می فرماید: از خواص دعای ندبه این است که اگر در جایی با حضور قلب و اخلاص تمام و توجه به مضامین محال آن خوانده شود عنایت و توجه امام زمان (ع) را به آن مکان جلب می کند بلکه حضرت ارواحناه فداه آنجا حضور می یابد.(مجتهدی سیستانی، ۱۳۸۲، ص ۲۴۱)
دیدگاه های پیرامون دعا برای امام عصر (ع) الف) دیدگاه امامان (ع) در مورد دعا برای امام عصر (ع) دعا برای حضرت بقیه الله (ع) سنت و سیره ائمه اطهار (ع) است و علاقه مندان خاندان عصمت و طهارت (ع) باید در این زمینه به پیشوایات خود اقتدا کنند. تردیدی نیست که امامان معصوم (ع) بارها و بارها به درگاهحق تعالی برای آخرین حجت الهی دعا کرده اند و مرحوم صاحب مکیال المکارم بیش از یکصد دعا را که از ناحیه مقدسه معصومین (ع) راجع به حضرت بقیه الله (ع) صادر شده است برشمرد. و در جایی دیگر می نویسد: «بر کسی که تتبع و ممارست در حالات و دعوات ائمه طاهرین (ع) داشته باشد، میزان اهتمام آن بزرگواران به امر دعا برای حضرت صاحب الزمان (ع) و درخواست فرج آن جناب از خداوند عالمیان جلّ ثنائه پوشیده نیست و اگر بخواهی اندکی بر درستی این ادعا آگاه شوی ملاحظه کن دعای حضرت امیر مؤمنان (ع) را در ضمن حدیثی که در کتاب «غیبت نعمانی» نقل شده است. دعای حضرت سید الساجدین (ع) را در روز عرفه در «صحیفه سجادیه» و بعد از نماز ظهر و نماز عصر روز جمعه در «جمال الاسبوع» و دعای حضرت امام صادق (ع) را برای امام عصر (ع) بعد از نماز ظهر در «فلاح السائل» و نیز دعای آن حضرت در صبح بیست و یکم ماه رمضان در «اقبال الأعمال» و دعای حضرت امام موسی بن جعفر (ع) پس از نماز عصر در «فلاح السائل» و دعای حضرت امام رضا (ع) در جمال الاسبوع و دعای حضرت جواد (ع) در کافی و دعای حضرت امام حسن عسکری (ع) در «مهج الدعوات» و دعای روایت شده از خود مولای صاحب الزمان (ع) در «کمال الدین» و قنوت نماز ظهر جمعه در «جمال الاسبوع» و دعای بعد از دو رکعت اول نافله شب در مصباح المتهجد و مفتاح الفلاح و … که ذکر آنها موجب اطاله کلام است. بلکه از عبارت های دعای روز عرفه و دعای روایت شده در «جمال الاسبوع» در باب قنوت روز جمعه و بعضی ادله دیگر معلوم می شود که مؤمن بیش از هر دعایی ابتدا باید برای وجود مقدس امام زمان (عج) دعا نماید.» (مهدوی، ۱۳۸۹، ص ۳۶-۳۵) این سنت یعنی دعا برای ظهور صاحب الامر (ع) در میان انبیاء گذشته نیز جاری بوده است و در حدیث است که از جمله توسلات حضرت ابراهیم (ص) به اهل بیت عصمت و طهارت (ع) دعا در جهت تعجیل فرج قائم ایشان بوده است. آری ائمه اطهار (ع) نه تنها خود برای امام عصر (ع) دعا می کردند بلکه دوستان و شیعیان خویش را نیز به این عمل امر و توصیهمی فرمودند به عنوان مثال یکی از یاران حضرت امام هادی (ع) از آن بزرگوار درباره عملی شیعه و وظیفه ی عمومی شیعیان در زمان غیبت سؤال کرد: شیعیان چه کاری (در زمان غیبت) انجام دهند؟ آن حضرت فرمودند: «علیکم بالدعا و انتظار الفرج؛ بر شما باد به دعا و نیایش (برای فرج) و دارا بودن حالت انتظار» (همان، ص ۳۷)
ب) دیدگاه امام خمینی (ره) و مقام معظم رهبری (مدظله العالی) تأسیس جمهوری اسلامی در ایران گاهی در جهت آماده سازی محیط برای ظهور آن حضرت است و باید به گونه ای عمل شود که یاد و نام آن بزرگوار بر سر زبان ها و دل ها باشد و مردم از آن حضرت غافل نشوند و در مشکلات به او رو بیاورند و بدانند که او حجت خداست و بر همه حال آگاه است. (رحیمی، ۱۳۹۱، ص ۳۱) با تأمل و درنگ در حقیقت انقلاب و اهداف آن می توان دریافت که حکومت اسلامی ایران زمینه ساز امام زمان (ع) است و امام راحل و رهبر معظم انقلاب به این مطلب اشاره داشته اند. این انقلاب اسلامی و تحولات جهانی متأثر از آن به میزان بسیار زیادی در نزدیک شدن به زمان ظهور و فراهم شدن شرایط حکومت مهدوی تأثیرگذار بوده است. این حقیقت را از زبان معمار کبیر انقلاب، امام خمینی و جانشین بر حق ایشان این کونه فرموده اند: ۱. انقلاب مردم ایران، نقطه شروع انقلاب جهان اسلام به پرچم داری حضرت حجت است که [امیدوارم] خداوند به همه مسلمانان و جهانیان منت نهد و ظهور و فرجش را در عصر حاضر قرار دهد. ۲. دست عنایت خدای تبارک و تعالی بر سر این مطلب کشیده شده است و ایمان آن ها را تقویت فرموده است که یکی از علائم ظهور بقیه الله است. و مقام معظم رهبری (حفظه الله) می فرماید: انقلاب ما در راه آن هدفی که امام زمان (ع) برای تأمین آن هدف مبعوث می شود و ظاهر می شود، ما یک مقدمه لازم و یک گام بزرگ بوده است. اگر این گام بزرگ بر نمی داشتید، یقینا ظهور ولی عصر (ع) به عقب می افتاد. مردم ایران و شما مادران شهید داده و پدران داغدار و افرادی که در طول این مبارزه زحمت کشیدید، بدانید و شما ای امام بزرگوار امت بدانید که بهتر از ما می دانید شما موجب پیشرفت حرکت انسانیت به سوی سر منزل تاریخ و موجب تسریع در ظهور ولی عصر شدید. شما یک قدم این بار را به منزل نزدیکتر گردیدید. (جمعی از محققین مرکز تخصصی مهدویت، ۱۳۹۱، ص ۴۳-۴۲)
آثار دعای فرج الف) آثار دعا برای امام زمان (ع) دعا در سلامتی حضرت مؤثر است؛ زیرا آن حضرت به این سبب که انساناست و در همین عالم زندگی می کند. در معرفی آفات و بلایا است و دعا می تواند در دور کردن بلاها و معرفی ها از وجود عزیزش مؤثر باشد؛ همان گونه که می تواند در بهبود بیناری اثر داشته باشد. این با اراده خداوند مبنی بر سلامتی امام منافاتی ندارد؛ زیرا اراده خدا از طریق اسباب اعمال می شود و دعا از مهمترین وسیله ها و سبب ها برای جریان اراده خدا در زندگی است. همچنین آنچه که اراده الهی بر آن تعلق گرفته حفظ جان حضرت از مرگ حتمی است و این منافاتی با بیماری جسمی حضرت ندارد. (همان، ص ۹۲) و همچنین دعا در اندیشه اسلامی به عنوان رابطه انسان با خدا و خاستگاه ارزش ها شناخته شده است. انس و الفت با دعا، موجب تسریع در امر فرج و ظهور امام زمان (ع) خواهد شد. مرور ادعیه معدودی نشان می دهد، دعا ظرفیت مهدی باوران را در پذیرش آموزه امامت و مهدویت پرورش می دهد. چنانچه جامعه از دعا لب فرو بسته، فرج امام زمان (عج) را به عنوان خواسته خویش مطرح نکند، توفیقی برای اجابت خداوند نسبت به این نیاز بنیادی جامعه نخواهد بود. از دقت در مجموع روایات معلوم می شود، دعا تأثیر بسزایی در تعیین سرنوشت و تغییر و تحول جامعه اسلامی داشته حتی موجب تغییر تقدیر می شود. بنابراین انس و الفت با دعا موجب تغییر وضعیت کنون جامعه و بهبود زمینه برای ظهور می گردد و تمسک و توسل به خداوند متعال و اهل بیت (ع) در قالب دعا، موجب تسریع ظهور امام زمان (ع) خواهد شد. (همان، ص ۷۰)
ب) تأثیر دعا برای دعا کننده آثار دعا کردن برای دعا کننده فراوان است از جمله: دعا کردن راهی است برای اینکه امام عصر (ع) را یاد کنیم و به این وسیله با آن عزیز ارتباط روحی معنوی پیدا کنیم و این ارتباط، ثمرات بسیاری برای رشد و کمال روحی ما دارد. دعا کردن برای امام، نوعی عزمی ارادت و محبت به اوست که قطعا از سوی آن منبع جود و کرم، بی پاسخ نخواهد ماند و دعا کننده را مورد لطف و عنایت خاصی خود قرار خواهد داد. دعا کردن برای امام، یعنی آن وجود عزیز برابر بسیاری از موجودات و پدیده ها مقدم دانستن وجود و نقش او را مدنظر قرار دادن.این موضوع، سب زیاد شدن محبت آن عزیز در دل ها و جان ها می گردد؛ زیرا ذکر محبوب، سبب فراوانی محبت نسبت به او است. (همان، ص ۹۳) وساطت در رساندن فیض الهی از بزرگترین نقش های امامان معصوم (ع) در عالم وجود است و در زمان ما مجرا و مسیر همه ی نعمت های الهی، روح و عالم وجود و واسطه فیض میان عالم غیب و و شهود حضرت بقیه الله الاعظم می باشد. (هراتیان، ۱۳۹۱، ص ۲۷) و حاصل مطلب آنکه در اخبار مستفیضه ثابت شده است که اهل بیت (ع) وسایل بین خلق و حق در افاضه ی همه ی رحمت ها و علوم و کمالات بر جمیع خلق هستند. یعنی هر چه توسل به ایشان و اذعان به فضایل آنان بیشتر باشد فیضان کمالات از خداوند متعال بیشتر خواهد بود. (همان، ص ۲۹) توسل به آن حضرت، بهره ما را از برکات ایشان بیشتر خواهد کرد. محال است در حق حضرت دعا کنیم، برای سلامتی حضرتش صدقه بدهیم و …؛ امام حضرت پاسخی ندهد یا همانند و هم اندازه احسان ها، کرم و لطف نماید. قطعا کرم آن بزرگوار که قابل قیاس با کرم دیگران نیست، به مراتب بالاتر از احسان و کرم ما خواهد بود. (جمعی از محققبن مرکز تخصصی مهدویت، ص ۵۶)
معرفی کتب مخصوص دعا برای امام زمان (عج) بزرگان شیعه تا کنون کتاب های گرانسنگی راجع به وجود مقدس حضرت مهدی (ع) تألیف کرده اند که آشنایی با این کتاب ها و مطالعه آنها برای شیعیان مفید و بلکه ضروری است. برخی از این آثار ارزشمند عبارتند از: ۱. کمال الدین: مهم ترین و غنی ترین منبع روایی شیعه راجع به امام عصر (ع) که به امر آن حضرت توسط شیخ صدوق (ره) نوشته شده است. ۲. الغیبه مرحوم نعمانی: قدیش ترین و از مهم ترین کتاب ها راجع به امام عصر (ع) که مؤلف آن کتاب شیخ کلینی (ره) بوده است. ۳. الغیبه مرحوم شیخ طوسی ۴. نجم الثاقب مرحوم محدث نوری (ره) ۵. در السلام شیخ محمود عراقی (ره) ۶. نوائب الدهور علامه میرجسانی (ره) ۷. مکیال امکارم سید محمد تقی موسوی اصفهانی (ره) ۸. یأتی علی الناس موسوی دهسرخی ۹. مهدی منتظر (ع) شیخ جواد خراسانی (ره) ۱۰. مهدی موعود (ع) (ترجمه جلد ۱۳ بحارالانوار علامه مجلسی (ره) ۱۱. فوز اکبر در توسلات به امام عصر (ع) علامه فقیه ایمانی (ره) ۱۲. صحیفه مهدیه سید مرتضی مجتهدی سیستانی در میان کتب معرفی شده دو کتاب که به اشاره و با عنایت ویژه حضرت بقیه الله به نگارش درآمده است کتاب کمال الدین و مکیال المکارم می باشد. (مهدوی، ص ۱۴)
نتیجه گیری دعا و زیارت، دو بال برای پرواز آدمیان به سوی کمال مطلق و رسیدن به قرب الهی است. هر انسان برای دستیابی به اخلاق اسلامی، پالایش روح خود از تیرگی گناه و معصیت و وسوسه های شیطان و تقویت اراده و نیروی تفکر در خویشتن، نیاز به دعا و نیایش و مناجات با حق تعالی دارد؛ از اینرو بخش عظیمی از تعالیم پیامبران، به خصوص رسول خدا (ص) و امامان معصوم (ع) را دعا و نیایش تشکیل می دهد. آن عزیزان با توجه به شناخت و معرفت وسیعی که نسبت به خداوند و شناختی که از انسان دارند، حقایق دل . روح و نیازهای آدمیان را در زمینه های گوناگونه با زبان دعا بیان داشته اند و خداوند نیز در قرآن این بشارت را به بندگان خود داده است که اگر او را با اخلاص بخوانند دعاهایشان را مستجاب گرداند. برای استجابت دعا دو چیز لازم است و انسان باید آن دو را در خود ایجاد کند اول اینکه رفع موانع قلبی و زدودن تیرگی های درونی از قلب و دوم ایجاد مقتضیو به وجود آوردن صفا و نورانیت باطن. بنابراین باید هم تیرگی ها را از قلب برطرف کند و هم نورانیت را جایگزین آن نماید. بدیهی است به جهت همیت و جایگاه دعا و عظمت مخاطب، دعا آداب و شرایطی دارد. مهمترین آداب دعا شامل آداب مقدماتی دعا و کیفیت دعا و آداب دعا می شود. از جمله این موارد می توان توبه، انتخاب وقت مناسب دعا، تضرع، خلوت،اصرار و پافشاری و … را بیان کرد. یکی از مهمترین و لازم ترین دعاها در زمان غیبت دعا برای فرج مولایمان حضرت بقیه الله ارواحنا فداه است، زیرا او صاحب و زمامدار و صاحب زمان بلکه صاحب امر و سرپرستی تمام جهان است و دعا برای ظهور یعنی توجه به یکی از اصول و پایه های دین است. دعا برای فرج فواید زیادی از جمله ریاد شدن نعمت، زنده کردن امر ائمه، ادا کردن حقوق آن حضرت و …. می باشد. یکی از معروفترین دعاها برای فرج امام زمان (ع) دعای «اللهم کن لولیک الحجه بن الحسن» است که معروف به دعای سلامتی امام زمان (ع) است. و دیگری دعای ندبه است که این دعا سه بخش دارد اول آن تاریخچه حوادث و مصائبی است که بر اسلام و اهل بیت (ص) وارد شده و در قسمت دوم آن معرفی امام عصر (ع) است و قسمت سوم آن ترکیبی از دعا و تضرع و ناله به پیشگاه امام عصر (ع) است. دعا برای حضرت حجه الله عجل فرجه سنت و سیره ائمه اطهار است و امامان معصوم (ع) بارها و بارها به درگاه حق تعالی برای آخرین حجت الهی دعا کرده اند. و همچنین امام راحل و رهبر معظم انقلاب به این مطلب اشاره اشته اند که این انقلاب اسلامی و تحولات جهان متأثر از آن به میزان بسیار زیادی در نزدیک شدن به ظهور و فراهم شدن شرایط حکومت مهدوی، تاثیرگذار بوده است و امام راحل می فرماید: دست عنایت خدای تعالی بر سر ماست کشیده شده است و ایمان آن ها را تقویت فرموده است که یکی از علائم ظهور بقیه الله است. دعا برای فرج هم برای امام و هم برای دعا کننده تاثیراتی دارد. برای امام در سلامتی و ظهور ایشان موثر است و برای دعاکننده از این جهت که دعا کردن راهی است برای اینکه امام عصر (ع) را یاد کنیم و به این وسیله با آن عزیز ارتباط روحی معنوی پیدا کنیم و این ارتباط، ثمرات بسیاری برای رشد و کمال روحی ما دارد.
فهرست منابع · قرآن کریم 1. بندرریگی، محمد، فرهنگ عربی به فارسی، چاپ اول ، ۱۳۶۰. 2. بهجت پور عبدالکریم، تفسیر موضوعی قرآن کریم،قم، دفتر نشر معارف، ۱۳۸۹. 3. جباران، محمدرضا، درسنامه علم اخلاق،ج۱، قم ، مرکز نشر هاجر، ۱۳۹۱. 4. .رحیمی، عباس، امید فردا، قم، نشر جمال، ۱۳۹۱. 5. جمعی از محقن مرکز تخصصی مهدویت، آفتاب مهر، دفتر اول و دوم، ۱۳۹۰. 6. کارگر، رحیم، مهدویت (دوران ظهور)، قم، دفتر نشر معارف، ۱۳۹۱. 7. متقی زاده، زینب، جهانی شدن و فرهنگ مهدوی، قم، انتشارات بنیاد فرهنگی حضرت مهدی موعود (عج)، ۱۳۹۰. 8. مجتهدی سیستانی، سید مرتضی، صحیفه مهدیه، قم، نشر الماس، ۱۳۸۲. 9. مهدوی،علی، چرا دعا برای فرج، قم، عطر عترت، ۱۳۸۹. 10. هراتیان،علی، آشنای غریب، قم، عطر عترت، ۱۳۹۱.
ویژگیهای اخلاق اجتماعی مبلغ دین ریحانه میرگلوی بیات چکیده تبلیغ امری مهم است، از این رو مبلغ برای این امر خطیر ابتدا باید خود را از نظر روحی آماده ساخته و فضائل را در خود زنده کند، و متخلق به اخلاق اسلامی شود. از این رو داشتن یک سری ویژگیها در او حائز اهمیت است. با این وجود تا به حال مقالهای با این عنوان به طور گسترده و جامع صورت نگرفته است و در چند مقالهای که با این عنوان صورت گرفته از منابع اندک استفاده شده است. در مقاله حاضر با مراجعه به منابع کتابخانهای به دنبال پاسخ به این سؤال است که ویژگیهای اخلاق اجتماعی مبلغ دین از منظر آیات و روایات چگونه باید باشد. ویژگیهایی که با شیوه توصیفی– تحلیلی شناخته شدندعبارتنداز:حسن خلق، خوشرویی، شرح صدر، تواضع، مدارا با مردم مهمترین آنها میباشد. حسن خلق سبب محبوبیت و برقراری پیوند عاطفی و تأثیرگذاری بیشتر شده، خوشرویی -کلید محبت و دوستی- به دیگران جرأت داده تا باب آشنایی باز کنند، و شرح صدر او را در برابر ناملایمات مقاوم میکند و با داشتن تواضع زمینه ارتباط قلبی و پذیرش معارف فراهم میگردد. او با مدارا کردن سلامت اخلاقی خود و جامعه را حفظ میکند. بنابراین از آنجا که برخورداری مبلغ دین از ویژگیهای اخلاقی تأثیر بسزایی در موفقیت وی در تبلیغ دین دارد این ویژگیها در تبلیغ حائز اهمیت است. کلید واژگان عبارتند از: تبلیغ، مبلغ، اخلاق، دین، آیات، روایات. ...
مقدمه جهان امروز، جهان تبلیغ و ارتباطات است. نبرد واقعی این عصر نبرد اندیشههاست. مسیحیت، یهودیت و مکاتب انحرافی امروزه با سرمایهگذاری هنگفتی، در این عرصه گام نهادهاند و با صرف بودجههای بسیار کلان و سرسامآور درصد تسخیر اذهان انسانیاند. از این رو تبلیغ امری مهم و حیاتی در زندگی بشر است. اسلام با خصلت جاودانگی رسالتش، همگانی بودن دعوت و تبلیغ را بیان میکند زیرا معارف و تعالیم زنده و والای این آیین جاودان، اگر نشر و ابلاغ نشود و درست تفسیر نگردد، نه تنها مکتب دین مهجور گشته بلکه به بشریت نیز ستم میشود که انسانهای مستعد رشد و شکوفایی، گرفتار جهل و رهسپار شقاوت میگردند. بنابراین مبلغ برای به دوش گرفتن این مسؤلیت نیازمند به دست آوردن پارهای از لوازم تبلیغ است. او باید در ابتدا خود را از نظر روحی و روانی مهّیا سازد و سپس متخلّق به اخلاق اسلامی شود، اما در میان این فضائل برخی را باید پیش از موارد دیگر مورد تأکید قرار دهد، چون راهگشای وی در امر تبلیغ است. این فضائل را میتوان با عنوان اخلاق اجتماعی مبلغ دین تعبیر نمود و قصد بر آن است که در پژوهش حاضر با تمسک به سخن اهل بیت عصمت و طهارت – علیهم السلام - و منبع وحی به آنچه که اصل و مورد نیاز وجودی ما است، پرداخته شود. 1-مفهوم شناسی دراینجا به منظور آشنایی با ویژ گی های اخلاقی مبلغ دین ابتدا لازم است خود مبلغ را شناخت ،چرا که برای شناخت صفات لازم است موصوف شناخته گردد. 1-1-مفهوم مبلغ افرادی که به عنوان راهنما فرد را در رسیدن به کمال انسانی یاری می رسانند، می توان عنوان مبلغ را برای آن ها نامید. 1-1-1- مفهوم لغوی مبلغ درزبان عربی مبلغ اسم فاعل از ریشه تبلیغ است. وتبلیغ به معنای رساندن پیام به دیگری، از طریق برقراری ارتباط به منظور ایجاد دگرگونی در بینش و رفتار او بر سه عنصر اصلی پیام دهنده، پیام گیرنده و محتوای پیام مبتنی است.(مصباح یزدی، 1371، ص80) بر این اساس در تعریف مبلغ آمده است: «مبلغ به معنای: تبلیغ کننده، رساننده، کسی که حکم و امری رابه دیگری ابلاغ کند».(عمید، 1388، ص1078) 1-1-2- مفهوم اصطلاحی مبلغ ابزارهای تبلیغی، پیامی خاص به مخاطب یا مخاطبان میرساند تا ضمن ترغیب، القا یا اقناع آنان تغییر فکر یا رفتاری به وجود آورد و تا رسیدن به نتیجه مطلوب با مخاطب همراه است. (اثباتی،1381 ،ص30) 2- 1-مفهوم اخلاق 1-2-1- مفهوم لغوی اخلاق (الزبیدی، 1306،ق،ج6،ص337؛ ابن منظور،1414،ج14،ص140؛ راغب اصفهانی،1431، ص222 و 297؛ ابن منظور،1414ه ق، ج10، ص87، راغب اصفهانی، 1369، ج1،ص297) 2-1-2- مفهوم اصطلاحی اخلاق 1-کلمه اخلاق در اصطلاح گاهی به معنای لغوی خود یعنی صفات نفسانی میآید. 2- گاهی هم به عنوان صفت فعل به کار میرود، یعنی کار اخلاقی که منظور صفات نفسانی نیست، اگر چه هنوز به صورت یک هیأت راسخ هم در نفس پدید نیامده و از روی فکر و تأمل هم انتخاب شده، ولی در عین حال موصوف به اخلاق فاضله یا رذیله میشود. 3- گاهی واژهی اخلاق در مورد اخلاق فاضله به کار میرود، میگویند: ایثار، اخلاقی و خوب است یا دزدی غیر اخلاقی و ناشایسته است.(مصباح،1386،ص10) انسان موجودی اجتماعی است و در کنار سایر همنوعانش به صورت دسته جمعی زندگی میکند، از این رو هر انسانی در زندگی اجتماعی خود موظّف است، آنچه را که از مردم انتظار انجام آن را دارد خود مقید به رعایت آن باشد و با مردم به آن گونه رفتار کند که توقع دارد با وی رفتار شود. اگر درستی، راستی، وفاداری، پایبندی به عهد و پیمان را میپسندد و دوست دارد جان، مال، آبرو و ناموسش محترم باشد. اگر از بخل و کینه و حسد دیگران نسبت به خودش بیزار است و از مردم انتظار خیرخواهی و احسان دارد و دوست دارد دیگران اعمال او را حمل بر صحت کنند و به او خوش بین باشند0(شریفی، 1390،ص105) اگر تعدّی و تجاوز دیگران به حقوقش را زشت و نکوهیده میداند و حتی وقتی در صف نانوایی، آرایشگاه، اتوبوس، بانک، صندوق فروشگاه و … به نوبت او تجاوز میشود زبان به اعتراض میگشاید، خود نیز باید در این امر پیشقدم بوده و حقوق دیگران را محترم شمارد و ارزش آنان را حفظ کند. (شریفی، 1390،ص105)بنابراین به یک سری ارزشهای اخلاقی که مربوط به رعایت حقوق دیگران در جامعه میباشد و رعایت آنها تأثیر مستقیم در کارآمدی تبلیغ از نظر دیگران داشته باشد، اخلاق اجتماعی در تبلیغ گفته میشود. از آنچه بیان شد می توان گفت، مواردی که در اخلاق فردی بیان شد شالوده شخصیّت فرد را تشیکل میدهد و زیربنای اخلاق اجتماعی است، ولی در این فصل از جمله اوصاف دیگری که مبلغ دین باید به آن مزّین گردد اخلاق اجتماعی مبلغ است که تکمیل کننده اخلاق فردی میباشد. که بر این اساس قرآن کریم انجام ندادن وظایف اجتماعی را از سوی فرد، همراه با انتظار انجام آن از سوی اجتماع نکوهش فرموده و آن را نشانهی بیخردی انسان میداند: «أَتَأْمُرُونَ النَّاسَ بِالْبِرِّ وَ تَنْسَوْنَ أَنْفُسَکُمْ وأَنْتُمْ تَتْلُونَ الْکِتابَ أَفَلا تَعْقِلُونَ(سوره بقره، 44)؛آیا مردم را به نیکی وا میدارید و خود را فراموش میکنید، در حالی که کتاب خدا را تلاوت میکنید آیا عقل خود را به کار نمیگیرید» اخلاق اجتماعی دارای قلمرو وسیعی است که در این فصل (با بهره مندی از آیات و روایات) به این مبحث پرداخته خواهد شد. 2- ویژگیهای اخلاق- اجتماعی خلق به معنی خوش خلقی از صفات فاضله روحی و از خصوصیات وجودی بسیار بالا است. صاحب این صفت فاضله در برخورد با هرکسی، موجب خشنودی و انبساط روحی و قلبی وی میگردد. کسی از مواجهه با او رنج نمیبرد و اذیت نمیبیند. همه دلها از او راضی میشوند و در این بین رضایت و خشنودی دلهای شکسته از او باطناً برای او حساب خاصّی نزد خدای متعال باز میکند و احیاناً در بعضی موارد عنایات بزرگی از حضرت حقّ را برای او دارد، صاحب این صفت همیشه از آرامش و اعتدال روحی برخوردار است. (شجاعی،1381، ج2،ص256) ودر بینش الهی کسانی را به حسن خلق متّصف دانسته و انسان اخلاقی میدانند، که متعلّق به اخلاق الهی و مؤدب به آداب دینی بوده و در همه موضوعات و مسائل، پایبند به دستورات دین و عامل به آن باشد. (طاهری، 1394، ص17) بنابراین، خوش خلقی، شخصیت انسان را در نظر دیگران ارتقا میبخشد و چنانچه فرد با ایمان ظاهر گردد، نشانه شرح صدر، ظرفیت فوق العاده و قدرت ایمان بوده و وسیله جلب خشنودی پروردگار متعال میشود. (اسماعیلی یزدی، 1386، ص152) همچنین خداوند متعال در آیهای از قرآن میفرماید: « وَ كَذَالِكَ جَعَلْنَاكُمْ أُمَّةً وَسَطًا لِّتَكُونُواْ شهُدَاءَ عَلىَ النَّاسِ وَ يَكُونَ الرَّسُولُ عَلَيْكُمْ شَهِيدًا؛ و اینچنین ما شما را امّت میانه- معتدل- قرار دادیم باشد که برای مردم – جهان – نمونه باشید و پیامبر برای شما الگو و سرمشق باشد.»( سوره بقره، 143) ارزش این فضیلت از حضرت رسول اکرم – صلی الله علیه و آله و سلم – آمده است که میفرمایند: «برای صاحب خُلق حسن و نیکو، پاداشی مانند پاداش روزهداری است که شب زندهدار است.»(کلینی، 1387،ص105) همچنین خداوند متعال در آیهای از قرآن کریم میفرماید: « وَ إِذْ أَخَذْنَا مِيثَاقَ بَنىِ إِسْرَ ءِيلَ لَا تَعْبُدُونَ إِلَّا اللَّهَ وَ بِالْوَالِدَيْنِ إِحْسَانًا وَ ذِى الْقُرْبىَ وَ الْيَتَامَى وَ الْمَسَاكِينِ وَ قُولُواْ لِلنَّاسِ حُسْنًا وَ أَقِيمُواْ الصَّلَوةَ وَ ءَاتُواْ الزَّكَوةَ ثم تَوَلَّيْتُمْ إِلَّا قَلِيلًا مِّنكُمْ وَ أَنتُم مُّعْرِضُون(سوره بقره، 83)؛ و به یاد آرید هنگامی که از بنی اسرائیل پیمان گرفتیم که هرگز جز خدا را نپرستید و به پدر و مادر و خویشان و یتیمان و مسکینان نیکی کنید و با مردم به زبان خویش سخن گویید و نماز را بر پا دارید و زکات بپردازید، سپس همه شما جز اندکی روی گردانید و شما (ذاتاً) رو بگردانید.» بعضی از مفسرین در تفسیر این آیه گفتهاند: «با خلق خدا خوش خوئی نمایید و به درشتی رفتار مکنید.» (حسینی شاه عبدالعظیمی، 1363،ج1، ص189) بنابراین در برخورد با مردم، لازم است نیک را گفت. ازاین روگفتن خوب، رفتار خوب لازم دارد.(قرشی، 1377،ج1، ص180) حسن به معنی نیکویی و خوبی است که احسان از اینها گرفته شده، و به معنی نیکو کردن و عمل خوب انجام دادن باشد.(قرشی، 1377،ج1، ص180) ناس: اصل آن اناس بوده و برای تخفیف گاهی همزه حذف میشود،(قرشی، 1377،ج1، ص180) و به معنی انسان است. احسان در اینجا تعیین وظیفه در مقابل عموم مردم است و آن اظهار و انشاء کلمات و مطالب نیکو و بیان گفتار خوب، در مقام برخورد و مؤانست با مردم است، و چون کلمه ناس ذکر شده اشاره میشود، با آنکه در مقام مصاحبت و گفتگوی با دیگران به مقتضای مؤانست و انس که از ناس است رفتار شود. (مصطفوی،1380،ج1، ص407) در این جهت توجهی به نیازمندی یا حقوق دیگران نیست، بلکه این معنی یک وظیفه اجتماعی و شخصی و اخلاقی است، زیرا هر فردی به مقتضای تکمیل و تهذیب خود تمام جهات انسانی و اخلاقی را در مقابل دیگران به نحو احسن انجام دهد.(مصطفوی، 1380،ج1، ص407) اگر چه به همه مردم نمیتوانید احسان کنید ولی با همه میتوانید خوب سخن بگویید، برخورد خوب و نیکو نه تنها با مسلمانان، بلکه با همه مردم لازم است. (قرائتی، 1383،ج1، ص149) متانت در سخن، ادب و گفتار و زیبایی در کلام، خصلت پاکدلان بیکینه و خلق و خوی اولیای دین است، باشد که عادت خویش قرار دهند. (زنگوئی، عباسزاده، 1391،ص31) حسن خلق از عوامل بسیار مؤثر در اثرگذاری پیامهای تبلیغی است. کلید حسن معاشرت و راهیابی به اجتماع است. از این رو یکی از نیازها و ضرورتهای اصلی برای مبلغ اسلامی است. حسن خلق، سبب محبوبیت مبلغ در جامعه میشود و پیوند عاطفی، دوستی و محبت او را با مخاطبان محکمتر میکند و باعث تأثیرگذاری بیشتر فعالیتهای او میگردد. حسن خلق سبب میشود که دوستان انسان، بیشتر و دشمنان او کم شوند، کارهای دشوار بر او آسان شود و دلهای خشمگین نسبت به او نرم گردند و روزیاش زیاد شود. اگر مبلغ اسلامی بد اخلاق باشد نه تنها خود در رنج و عذاب است، موجب تنفّر مردم و پراکنده شدن آنان نیز میشود و آنان نیز از همنشینی با وی اجتناب میکنند. از این رو مبلغ و راهنمای مذهبی باید خود از نظر اخلاق سمبل و نمونه باشد، تا دیگران از رفتارش پیروی کنند.(بیآزار شیرازی، 1359، ص35) 2-2- خوشرویی خوشرویی یکی از صفات ارزشمندی است که مبلغ دین باید خود را به آن ملبس گرداند. (بیآزار شیرازی، 1359، ص22) آراستگی به اخلاق نیک و دوری از صفات ناشایست و ناپسند بر هر مسلمان لازم است، ولی بر طلایهداران دانش دین آنان که نشان دین بر پیشانی دارند، و گفتار و کردارشان به حساب مکتب و اهل بیت گذاشتهاند، سزاوارتر است.(دیانی، 1386،ص41) خوش رویی هم در نگاه مطرح است و هم در لبخند. هم در گفتار آشکار میشود و هم در رفتار. چه بسا رابطهها و دوستیهایی که با ترشرویی «اخم کردن» و «عبوس شدن» به هم خورده است. (دیانی، 1386،ص41)چنانکه خداوند در قرآن کریم میفرماید: «لا تُصَعِّرْ خَدَّکَ لِلنَّاسِ »(سوره لقمان، 18) کلمه «تُصَعِّر» از ماده (صعر) در اصل یک نوع بیماری است که به شتر دست میدهد و گردن خود را کج میکند. (نجفی، 1398، ج16، ص11) برخی گفتهاند: از جمله نصایح لقمان به فرزندش آن است که بگمان فضیلت و برتری بر مردم رخسار خود را از مردم مگردان و به آنان توجه و اظهار مهر و فروتنی نما.(حسینی همدانی، 1404، ج12، ص477) از مردم روی مگردان، اشاره به اینکه چنین عمل، منتج مفاسد بسیار خواهد بود. یکی باعث توهین مردم و توهین به مسلمان نمودن گناه بزرگی است. دیگر بین تو و آن کسی که نسبت به وی این عمل را نمودهای دشمنی تولید میگردد. سوم این عمل آن صفت نکوهیده باطنی خود را که کبر و حسد باشد ظاهر نمودهای.(امین بانوی اصفهانی، 1361،ج10، ص142) بعضی نیز گفتهاند: صورت خود را به تکبر از مردم مگردان و اگر کسی با تو سخن گوید او را کوچک نشمرده و رخسارت را به سوی دیگر توجه مده.(مترجمان، 1377، ج8، ص500) بنابراین مبلغ وقتی با چهره شکفته و باز با کسی رو به رو میشود در واقع کلید محبت و دوستی به دست او داده و برعکس چهره اخمو و ابروهای گره خورده، دریچه ارتباطات و صمیمیت را میبندد. البته اگر این خوشرویی و خنده با نیت پاک و الهی انجام گیرد. افزون بر تأثیر محبت آفرین، حسنه و عبادت به حساب میآید.(زنگوئی، عباسزاده،1391 ، ص22) از این رو امام باقر – علیه السلام - در این باره میفرمایند: «تمسهم الرجل فی دجر اخیه حسنه، لبخند زدن مردم به چهره برادرش حسنه است.»(کلینی،1387، ج2، ص188) مبلغان باید به این نکته توجه داشته باشد که برخورد با چهره باز با دیگران آنان را آمادهتر میسازد تا دل به دوستی شما بسپارند، خندهرویی و بشاش بودن دیگران را دل و جرأت میبخشد تا بیهیچ هراس و نگرانی، باب آشنایی باز کنند و سفره دلشان را بینش بگشایند.(زنگوئی، عباسزاده،1391،ص22) اگر با خوش رویی بتواند بار سنگین غم مردم را سبک کند، کارش عبادت خواهد بود و اگر با یک تبسّم بتواند دلی را شاد بسازد به خدا نزدیکتر شده و در تبلیغ دین خدا موفقتر خواهد بود. البته این رفتار نوعی هنرمندی در معاشرت است که قلبی مهربان میخواهد و عاطفه ای سرشار و خصلتی نوع دوستانه که ان شاء الله در تحصیل آن موفق و منصور باشیم.(زنگوئی،عباس زاده،1391،ص22) 2-3- شرح صدر شرح صدر یعنی وسعت و گشادگی سینه؛ به معنای آنکه انسان گنجایش و تحمل رویدادها و احوال و وقایع گوارا و ناگوار را داشته باشد، و با روبرو شدن با آنها به فوران نیاید.(واثقی، 1389، ص21) حضرت موسی –علیه السلام– در اولین لحظه که مسئول تبلیغ شد از خدا با جمله مقابل قالَ رَبِ اشْرَحْ لىِ صَدْرِى ؛ موسی – علیه السلام – گفت: پروردگارا سینهام را گشاده کن. » (سوره طه، 28-25) شرح صدر به معنی توسعه در بیان است که بتواند ما فی الضمیر خود را بیان نماید و صدر اطلاق بر سینه و قلب میشود، لکن در اینجا مراد آن روح عقلا نیست که مرکز توجه او قلب است یعنی قلب قابلیت افاضه علم و درک را پیدا کند. (طیب، 1378، ج9، ص23) از آنجا که نخستین وسیله پیروزی، روح بزرگ، فکر بلند و عقل توانا و به عبارت دیگر گشادگی سینه است. موسی – علیه السلام – عرض کرد: پروردگار من، سینه مرا گشاده بدار.(بابایی، 1382، ج3، ص116) و مرا مهیا کن که بتوان با مشکلات مواجه شوم، من میدانم که تحمل امر رسالت کاری صعب است و من محتاج به دلی هستم که بتواند به همه مشکلات پنجه درافکند و بر همه فایق آید. (مترجمان،1360،ج7، ص126) امام علی – علیه السلام – در این باره میفرمایند: « ابزار ریاست سعه صدر است.»(واثقی، 1389، ص21) انجام رسالت، از آن رو سعه صدر میطلبد که رسالتدار با مردمان گوناگون و خواستههای مختلف و خوی و خصلتهای متفاوت رو به رو است و اگر دارای صبر و حوصله و ظرفیت لازم نباشد و نتواند مردم را تحمل کند، کار تبلیغ ابتر میماند. مبلغ باید مخاطبان خود را درک کند و انتظار یکسان از آنان نداشته باشد و متناسب با حال هر یک، روش مناسب برگزیند و با تحمل و سعه صدر بار مسؤلیت تبیلغ را به منزل رساند. (زنگوئی، عباسزاده، 1391،ص35) شاید یکی از دلایلی که پیامبران در برههای از زمان، به شغل چوپانی پرداختهاند، همین باشد که راه و رسم سلوک با زیر دستان، حتی جاهلترین افراد را تمرین کنند و از نادانی و ناسازگاریها رنجیده خاطر شوند و مدارا و مماشات و همراهی با ضعیفان فکری را تجربه نمایند.(زنگوئی، عباسزاده، 1391،ص35) تبلیغ اسلامی، ستیز با اندیشهها و باورهای نادرستی است که زندگی انسانها را به انحطاط و تباهی میکشاند. مبلغ در رویارویی با افکار نادرستی که در ذهن انسانها رسوخ کرده است، با مشکلات، مخالفتها، کارشکنیهای گوناگونای روبه رو است و همانند پیامبران الهی، به ویژه پیامبران اسلام مورد اهانت، افتراء و تهمتهای بیپایه و اساس مخالفان قرار میگیرد. مجموعه این عوامل، چنان بر روح مبلغ فشار میآورد که تحمل آن، شرح صدر و قوّت قلب میطلبد. شرح صدر، مبلغ را در برابر ناملایماتها و سختیها مقاوم میکند و کنایهها و طعنهها، عیبجوییها و مخالفتها را در او بیاثر میسازد. بنابراین، شرح صدراز ضروریترین ویژگیهای اخلاقی برای مبلغ است.(چراغی، (تجارب مبلغان هنرمند)، 1373، ص140) تبلیغ بدون سعه صدر امکانپذیر نیست. انسانهای مؤمن و پارسا موظّف به پایداری در مقابل کار شکنیها، درگیریها و افکار مخالف میباشند. در برابر سختیها مردانه میایستند و مشکلات را با سر پنجهی تدبیر و توکل برخدا حل میکنند. (ملک محمودی، 1380،ص29) بنابراین محال است مبلغ در تبلیغ موفق شود، مگر اینکه مخالف، رقیب و حسود داشته باشد. از اول نظام هم همینطور بوده است، (داستان حضرت آدم که هابیل، قابیل را کشت. (سوره شرح، 5-1) علت آن حسادت بوده است. در هر بُعدی که انسان حرکت کند (تبلیغ، تدریس، تألیف، هنر و مدیریت) که نقش مؤثر داشته باشد، مخالف خواهد داشت، مگر اینکه انسان در جامعه قادر به تأثیرگذاری مثبت نباشد، سلاح این میدان تحمل است. (ملک محمودی، 1380،ص29) صبر و پایداری در مقابل مشکلات و مقاومت برای حل آنها سختیها و راحتیها را در هم آمیخته، سر انجام باید دانست که در پایان ناملایمات، راحتی و آسایش وجود دارد.(ملک محمودی، 1380،ص29) با توجه به آنچه بیان شد میتوان گفت، بیشک یکی از مشکلترین فعالیتهای انسانی، تبلیغ است. زیرا لحظه به لحظه آن همراه با فشار عصبی، کار سنگین و تنشهای روحی و روانی میباشد و هر چه برنامه تبلیغ سنگینتر و مخاطب آن از هدایت و رستگاری دورتر باشد ،این سختی پیشتر میشود.(اثباتی،1381 ، ص174) بنابراین مبلغ برای انجام رسالت الهی خود، باید آماده کارشکنیها، دشمنیها و مخالفتهای زبانی و عملی باشد. تاریخ تبلیغات الهی سرشار از نمونههایی است که معاندان مبلغان را مورد طعنه، و کنایه و افترا قرار داده و سعی کردهاند به شیوههای گوناگون آنان را از افق باز دارند، مقابله با این ناگواریها امکان ندارد، مگر با داشتن شرح صدر، پذیرش ناملایمات، صبر و استقامت - که حاصل شرح صدر است – و بالا رفتن ظرفیت روحی مبلغ. (اثباتی،1381 ، ص174) 2-4- تواضع و لازمه آن، کردار و گفتاری است که دلالت بر تعظیم دیگران و اکرام ایشان میکند؛ و مداومت بر آنها قویترین معالجه است برای مرض کبر. و این، از شریفترین صفات و کریمترین ملکات میباشد.(نراقی، 1388،ص305) و اگر انسان خود را به همانطور که هست ببیند، بلکه نسبت به خود با نظر خرده گیری بنگرد و به خود سوءظن پیدا کند، پس خودش در نظرش کوچک و خوار شود، ذلّت نفس را دریابد. و چون با این نظر همراه باشد، با حسن ظن به دیگران و بزرگ شمردن مخلوقات خدا و مظاهر جمال و جلال حق تعالی، کم کم در نفس، یک سرافکندگی پیدا شود، و خود را از دیگران کوچک بشمارد و این حال، تواضع قلبی است که آثار آن در قلب بدن که ظاهر شد، گویند تواضع کرد و متواضع شد. (موسوی خمینی،1382، صص 333-334) بنابراین تواضع از همه افراد نیکو و پسندیده است ولی از افرادی که دارای شخصیت ظاهری یا معنوی هستند نیکوتر و پسندیدهتر است. (طاهری،1381 ، ص294) و اینان مهر و محبتشان به خدا و خلق خدا اقتضا میکند که همواره نسبت به خلق در حال تواضع و فروتنی باشند.(طاهری،1381 ص308) چنانچه خداوند بر رسولش دستور میدهد: «وَ اخفِض جَنَاحَک لِلؤمِنینَ»( سوره حجر، 88) ؛ در مقابل مؤمنین متواضع باش و به آنان محبت کن. و خفض: به معنی تواضع؛ خفض جناح: کنایه از خضوع و تواضع است.( مصطفوی، 1380،ج12، ص363) خفض جناح کنایه از تواضع و فروتنی و ترک استطاله و افتخار و تکبر و نحو اینها است. البته با تواضع رغبت با آنها بیشتر میشود عقیده آنها محکمتر میگردد. ایمان آنها کاملتر میشود این آیه شریفه ولو خطاب به پیغمبر است و مورد آیه است. لکن دستور بر جمیع است که نباید چشم داشته باشند به اموال و اولاد ها و هوی کفار و نباید محزون باشند به فسق و فجور آنها و نسبت به جمیع اهل ایمان متواضع باشند و به چشم حقارت نگاه نکنند.(طیب، ،1378، ج8، ص71) پیامبر خدا – صلی الله علیه و آله و سلم – در این باره میفرمایند: « و هر که برای خدا تواضع کند، خدایش بالاتر برد از بسیاری بندگانش. اهل تواضع را چهرهای باشد که فرشتههای آسمانی و عارفان زمین آن را بشناسند.»(مجلسی، 1403، ج712، ص120) مبلغ دین باید با اخلاق متواضعانه تبلیغ کند و از کبر و غرور دوری جوید؛ زیرا در حالت کبر و غرور به جای اینکه تبلیغی سازنده داشته باشد، اثر تخریبی و اغفال کننده دارد. یکی از علل موفقیت معصومان –علیهم السلام – این بود که به طور کلی از عنوانهای عصمت، علمیت، قدرت، حکومت و سیاست خود سوء استفاده نمیکردند و عموماً در مقابل منحرفین و مخالفین و دشمنان میکوشیدند با تواضع و فروتنی برخورد سازنده داشته باشند. (صادق اردستانی، 1380، ص119) بنابراین مبلغ باید بر نفس انسانی خود چیره باشد و در حقیقت، سیر حرکت خود را بر نفی صفات ناپسند سامان دهد. او باید با فروتنی، تواضع و گذشت رفتار کند، با این شرط، زمینههای لازم را برای ابلاغ پیام خود مهیا میسازد. (اثباتی،1381 ، ص 185) آری نتیجه تواضع، ارتباط قلبی با مردم و طلب محبت آنان است و به صورت فطری انسان کسی را که دوست دارد، علاقهمند به ارتباط و حرف زدن با او نیز میباشد وحرفهای اوهم مؤثر واقع میشود.(زنگوئی، عباسزاده،1391، ص2599) 2-5- مدارا با مردم انسانها دارای طبیعتها و افکار و ادراکات گوناگون هستند و مخالفت با افکار آنان دشمنی را دل آنان ایجاد میکند و برای رسیدن به محبت آنان چارهای جز موافقت با آنان در مواردی که گناه نیست نمیباشد. (صالح بن عبدالله بن حمید، 1426، ج8 ،ص3358) و از جمله در سیره نبوی –صلی الله علیه و آله و سلم- تأکید شده است که از مؤثرترین ویژگیهای تبلیغی ایشان و از مهمترین عوامل توفیقیشان در تبلیغ دین خدا، مدارا با دوست ودشمنبوده است. (اثباتی، 1381،ص190) البته از کلام حضرت ختمی مرتبت –صلی الله علیه و آله و سلم - همین به نظر میرسد که پرورش این صفت در وجود مبارکشان، به دلیل دستور الهی و فرمان ذات اقدس الهی باشد و این حاکی از سختی مأموریت تبلیغ است.(اثباتی، 1381،ص190) و در حدیث آمده است: «امر کردم به مدارا با مردم همانطور که امر کردم به تبلیغ رسالت». (شعبه حرانی، 1387،ص47) و این ویژگی تا آن حد در انجام فرآیند تبلیغی برای مبلغ لازم است که حضرت آن را همانند امری واجب تلقی میکردند.(مجلسی،1403، ج2، ص69) بنابراین مبلغان نیز در کوران فعالیتهای خود علاوه بر مخاطبان هم راه، مطمئناً به گروههای غیر هم راه نیز بر میخورند: عدهای ناآگاهند، برخی کم ظرفیت و حتی بیظرفیت که نه تنها هم راهی و هم گامی ندارند، بلکه گاهی کارشکنی و جسارت نیز میکنند. (اثباتی، 1381،ص190) و مخالفت با آنان موجب دشمنی میشود. در چنین شرایطی مبلغ به صفتی احتیاج دارد که بتواند این مشکل را از پشت رو بردارد و اگر این ویژگی را نداشته باشد، بیشک توفیق نمییابد و شکست کامل فرآیند تبلیغ قطعی است، بنابراین هر مبلغی که قدرت مدارا با توده ناآگاه را بیشتر داشته باشد، موفقتر خواهد بود. چرا که او در مواردی که گناه نمیباشد، برای جلب محبت مخالفت نمیکند. (اثباتی،1381،ص190) نتیجهگیری تبلیغ امری مهم و حیاتی در طول زندگی بشر بوده است. برای مبلغ حائز اهمیت است که به منظور موفقیت در این زمینه برای پا گذاشتن در عرصه تبلیغ دارای یکسری ویژگیهای اجتماعی باشد. با تمسک به ثقلین میتوان این ویزگیها را شناخت؛ که در این مقاله تنها اوصاف اجتماعی مبلغ بررسی شده است. مهمترین این اوصاف عبارتند از: حسن خلق، خوشرویی، شرح صدر، تواضع، مدارا با مردم اشاره نمود؛ زیرا حسن خلق کلید حسن معاشرت و راهیابی به اجتماع است و سبب محبوبیت مبلغ در جامعه میشود و پیوند عاطفی و دوستی او با مخاطبان را محکمتر میکند، و سبب تأثیر گذاری بیشتر فعالیتهای او میشود و عکس آن بداخلاقی باعث تنفر مردم و پراکنده شدن آنان میگردد. و خوش رویی (چهره باز و شکفته) کلید محبت و دوستی را به مبلغ داده و دیگران را دل و جرأت میبخشد تا بیهیچ هراس و نگرانی باب آشنایی باز کنند و سفره دلشان را بگشایند. شرح صدر در مبلغ او را در برابر ناملایمات و سختیها مقاوم میکند و کنایهها و طعنهها و مخالفتها را بیاثر میسازد، داشتن تواضع نیز در او سبب ارتباط قلبی او با مردم وجلب محبت آنان میشود و دلها را برای پذیرش معارف اسلامی آماده میسازد. بنابراین باید از روحیه متکبرانه دوریگزیند و با مدارا با مردم سلامت اخلاقی خود و جامعه را حفظ کرده و به آرامش و اطمینان برسد. فهرست منابع منابع فارسی 1- اثباتی، بهروز، ویژگیهای مبلغ در فرآیند نوین تبلیغ، چاپ اول، بیجا، معاونت آموزش نمایندگی ولی فقیه در سپاه، 1381هـ ش. 2-اسماعیلی یزدی، عباس، فرهنگ صفات، چاپ اول، انتشارات مسجد مقدس جمکران، 1386هـ ش. 3-بابایی، احمد علی، برگزیده تفسیر نمونه، ج3، چاپ سیزدهم، تهران، دارالکتب الاسلامیه، 1382هـ ش. 4-بی آزار شیرازی،عبدالکریم،انقلاب فرهنگی و تبلیغی،بی چا ،تهران ،برهان،1359. 5- بهبودی،محمدباقر،ج12،چاپ اول، تهران،کتابفروشی لطفی، 1404. 6-تمیمی،عبدالواحدبن محمد،تصنیف غررالحکم،چاپ اول،قم،سازمان چاپ و نشر دارالحدیث،1383. 7-چراغی، مهدی، (تجارب مبلغان هنرمند)، بیچا، قم، قدس، 1373هـ ش. 8-حسینی شاه عبدالعظیمی، حسین بن احمد، تفسیر اثناعشری، ج12، چاپ اول، تهان،انتشارات میثاق،1363ه ش. 9-حسینی همدانی، محمد حسین، انوار درخشان، محمدباقر، بهبودی، ج12، چاپ اول، تهران، کتابفروشی لطفی،1404ه ش. 10- خمینی، روح الله ،شرح حدیث (جنود و عقل)، بی چا، قم، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، 1382ه ش. 11- دیانی، محمد شمس الدین، درآمدی بر آسیب شناسی تبلیغات، چاپ اول، قم، پژوهشگاه علوم و معارف اسلامی، 1386هـ ش. 12-راغب اصفهانی، حسین بن محمد، المفردات فی غریب القرآن، ج1، چاپ اول، تهران، انتشارات رضوی، 1369هـ ش. 13-زنگوئی، علیرضا، علی، عباسزاده، تبلیغ چهره به چهره، چاپ اول، قم، عصر غیبت، 1391هـ ش. 15- شجاعی تهرانی، حسین، کلیات خدمات بهداشت، چاپ ششم، سماط، 1393هـ ش. 16- شجاعی، محمد، طریق عملی تزکیه1، ج2، چاپ اول، تهران، انتشارات صدا و سیما، 1381هـ ش. 17- شریفی، عنایت الله ، اخلاق قرانی، چاپ اول، مؤسسه انتشارات هجرت، 1390هـ ش. 18-صادق اردستانی،احمد،روش های تبلیغ وسخنرانی،بی چا،قم،دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم،1380. 19- صالح بن عبدالله بن حمید، موسوعه النظره الفعیم فی مکارم الاخلاق الرسول الاکرم، ج8، چاپ چهارم، دارالوسیله، 1426هـ ش. 20- طاهری، حبیب الله، درسهایی از اخلاق اسلامی، چاپ هشتم، بی جا، دفتر انتشارات اسلامی، 1381هـ ش. 21- طیب، عبدالحسین، اطیب البیان فی التفسیر القرآن، ج9، چاپ دوم، تهران، انتشارات اسلام، 1378هـ ش. 22- علیزاده، مهدی، اخلاق اسلامی، چاپ هفتم، قم، دفتر نشر معارف، 1394هـ ش. 23- عمید، حسن، فرهنگ عمید، چاپ چهلم، تهران، انتشارات امیرکبیر، 1388هـ ش. 24-قرائتی، محسن، تفسیر نور، ج2، چاپ یازدهم، تهران، مرکز درسهایی از قرآن، 1383هـ ش. 25- قرشی، علی اکبر، تفسیر احسن الحدیث، ج10، چاپ سوم، تهران، بنیاد بعثت، 1377هـ ش. 26-مترجمان، تفسیر هدایت، ج4، بیچا، مشهد، بنیاد پژوهشهای اسلامی آستان قدس رضوی، 1377هـ ش. 27- مصباح یزدی، محمد تقی، پژوهشی در تبلیغ، چاپ اول، بیجا، مرکز چاپ و نشر سازمان تبلیغات اسلامی، 1371هـ ش. 28-مصطفوی، حسن، تفسیر روشن، ج11، چاپ اول، تهران، مرکز نشر کتاب، 1380هـ ش. 29-ملک محمودی، امیر، راهنمای تبلیغ، چاپ اول، قم، مؤسسه انتشارات مشهور، 1380هـ ش. 30- نجفی، محمد جواد، تفسیرآسان، ج16، چاپ اول، تهران، انتشارات اسلامیه، 1398هـ ش. 31-نراقی، احمد، معراج السعاده، چاپ اول، قم، جمال، 1388هـ ش. 32- واثقی، قاسم، شرح صدر، چاپ اول، قم، زمزم هدایت، 1389هـ ش. منابع عربی 1- ابن منظور، محمد بن مکرم، لسان العرب، ج4، چاپ سوم، بیروت، دارصادر، 1414هـ ق. 2-امین بانوی اصفهانی، نصرت، مخزن العرفان فی تفسیر القرآن، ج4، بی¬چا، تهران، نهضت زنان مسلمان، 1361هـ ش. 3- الحسینی الواسطی، محب الدین ابی الفیض محمد مرتضی، الزبیدی، تاج العروس من جواهر القاموس، ج6، چاپ اول، بیروت، دارالمکتبه الحیاه، 1306هـ ش. 4-راغب اصفهانی،حسین بن محمد، مفردات الفاظ قران،چاپ اول،بیروت،الامیره،1431. 5- شعبه حرانی، ابومحمد الحسن بن علی الحسین ،تحف العقول عن آل رسول - علیهم السلام -، احمد جنتی، چاپ اول، شرکت چاپ و نشر بین الملل، 1387هـ ش. 6- فیض کاشانی، محسن، الحقائق فی محاسن الاخلاق، حمیدرضا صادقی، چاپ اول، قم، آیت اشراق، 1392هـ ش 7- کلینی، محمد بن یعقوب، اصول کافی، ج2، چاپ ، قم، دارالحدیث، 1387هـ ش. 8- مترجمان، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، رضا ستوده، ج4، چاپ اول، تهران، انتشارات فراهانی، 1360هـ ش. 9- مجلسی، محمد باقر، بحارالانوار، ج67، باب 59، سوم، بیروت، مؤسسه وفا، 1403هـ ش.
مصادیق و آثار عافیت در بعد اخلاقی زهره رضائی خندابی چکیده داشتن عافیت و دورمان از ناگواریها و بلاهای دنیوی و اخروی ، از جمله نیاز های انسان محسوب می شود و در سایه این عافیت است که انسانتلاش می کند به تکامل برسد. در این پژوهش ، شاخص های عافیت معرفی می گردد و این تحقیق که با مراجعه به کتابهای اخلاقی و دعائی و بررسی مقاله های علمی و مطالعات کتابخانه ای انجام شده است به انسان یادآوری می کند که دارای دو بعد جسم و روح است که هرکدام دارای خصوصیت ویژه ای از قبیل آلام و لذات است و در درمان جسم ، علم پزشکی و در درمان روح ، علم اخلاق به کمک انسان می آیند و از آن جایی که جسم مرکب روح است در ابتدا به سلامت پرداخته شده است و به معنای این نیست کسانی که جسم سالم ندارند نمی توانند روح سالمی داشته باشند ، در این تحقیق معیار یک فرد معمولی است با ذهنی که همیشه به دنبال لذات و کامیابی ها می گردد، پس اگر انسان در مرحله ی اول به آرامش و امنیت جسمی رسید ، راه را برای آشنایی با مقدمات تکامل و سعادت برای وی باز می گردد ، او باید اخلاق ، رفتار و فعالیت انسانی را برمبنای خوبی و فضیلت قرار دهد و روح سرکشی و طغیانگر را رام نماید و با عنایت خداوند و تلاش مستمر به هدف والای آفرینش که همان خلیفه شده انسان بر روی زمین است دست یابد و آن را موهبتی از طرف خداوند بداند و پیوسته عافیت جسم ، روح و دینش را از خالق هستی طلب کند، و در نظر داشته باشد که توجه به یکتاپرستی و توحید و توکل به خداوند بزرگ ، ذکر و یاد خدا، صبر و استقامت ، دعا و نیایش ، رضا و تسلیم ، اعتقاد به قضا و قدر ، اعتقادبه نبوت و روز آخرت انسان را به آرامش و آسایش درونی و ثبات روحی دعوت می کند و ماهیت اصیل انسانی را برخلاف مکاتب غرب که تنها جنبه مادی انسانی را ملاک قرار می دهند، معرفی می نماید و در نتیجه مکتب اسلامی با برنامه ی روشنی بخش خود بر پایه ی آیات متعدد قران و احادیث پیامبر ، ائمه و اصحاب به داشتن عافیت جسم و روح اشاره کرده که توجه و تمسک به آنها می تواند بهترین راه رسیدن به سعادت حقیقی باشد. کلیدواژه : قرآن کریم ، اقسام عافیت ، آرامش و امنیت ، آثارعافیت ...
مقدمه سپاس و ستایش خدای را که انسان را بیافرید و وی را در زمره ی کائنات در مرتبه ی برین قرار داد و درود برپیامبر ما باد ، که او را حکمت های جامع دادند ، و برای تمام و کامل ساختن اخلاق و خوی های نیکو و ستوده مبعوث شد ، و درود بر خاندان و دودمان او باد که چراغ های روشنی بخش تاریکی ها و کلید درهای سعادت و کرامت اند. پس از ستاش و درود محقق ، جویای سعادت حقیقی ، به موضوع عافیت پرداخته است برای آگاه سازی افراد نسبت به معنای عافیت که همه آن را سلامت می دانند ، غافل از اینکه معناهای متفاوتی را در بردارد و نیز بهترین دعایی است که هرفردی می تواند از خداوند متعال طلب کند چرا که امامان با آن همه مظلومیت و معصومیت عافیت فراگیر را از خداوند خواستار بودند . و این دلیل ، مهم بودن موضوع عافیت را روشن می سازد . از این رو عافیت در بعد اخلاقی ، عبادی مورد بررسی قرار گرفته است . در بعد اخلاقی ؛ انسان اعجوبه ای است که دو عالم دارد ، عالم دنیوی که همان بدن فناپذیر و مادی است و عالم ملکوت و غیب که همان روح و نفس مجرد و فناپذیر است . پس اگر روح به صفات شریف و عالی متصف شود در خوشی و سعادت جاودانی خواهد بود و اگر و اگر رذایل اخلاقی در او جای گیرشود در عذاب و بدبختی همیشگی خواهد ماند و جسم که مرکب روح است لازم است از سلامت در عافیت برخوردار باشد. شناخت گرایشهای طبیعی و آگاهی از دامنه ی فعالیت های هریک از آنهاست او این امکان را فراهم می آورد که انسان در جریانات روزگار و حوادث تلخ و شیرین زندگی ، روش های عالی و سازگار با منش انسانی و چالش ها و نا هنجاری های اخلاقی را در رفتار ، گفتار و افکار خود ریشه یابی کرده ، در راستای خودسازی ، تهذیب نفس و اصلاح ساختار اخلاقی خویش از آن بهره مند گردد و بتواند راه نیل به مقاصد معنوی و کمالات روحانی را با همّت ، قدرت ، حوصله و استقامت بیشتری بپیماید . در بعد عبادی ، فرزانگی انسانی ، اجازه نمی دهد که انسان با انبوه نیازها و لحظات ناملایم زندگی به تنهایی به مبارزه برخیزد و از کنار قدرت عظیم دعا بی تفاوت بگذرد . به عبارت دیگر دعاهایی مانند صحیفه سجادیه ، دعای کمیل ، ابوحمزه ثمالی ، عرفه سیدالشهداء و … با ودیعه گذاردن این گنجینه گران بها ، انسان را به موطن خود ، دعوت کرده و از همه خواسته اند تا با تکاپو در نظام تکلیف اسلامی و آراسته شدن به اخلاق الهی و تمرین در تأدیب نفس به آن مقام نایل آیند. مفهوم شناسی عافیة از نظر راغب به معنای ای ترک العقوبه و السلامة : یعنی ترک مجازات و خواستن سلامتی که در دعا به کار می رود . عافیت در لغت به معنای سالم و تندرست بودن، صحت و سلامتی ، آسودگی ، آرامش و امنیت پارسایی و زهد است . به معنای سلامت از بیماری ، دور کردن خدا از بنده مکروه را توانایی و نیرو. به معنای رهایی از یک وضع رنجبار یا ناخوشایند (مانند بلا و بیماری ) به معنای سلامت ازبیماری و بلا ومکروهات دربدن و باطن دردین، دنیا و آخرت ،دورکردن خدای از بنده مکروه را . اقسام عافیت عافیت به عنوان نقطه ی مقابل ابتلاوگرفتاری است وبه معنای سلامت ازهرنوع آفت وناگواریهاجسمی،روحی ودینی است . عافیت در جسم که همان بدن است عبارت است از تندرستی و سلامتی از بیماری ها و حوادث که غالباً مردم از شکر این نعمت عافیت غافلند.همچنانکه نعمت مادامی که حاصل است مجهول است وزمانی که مفقودشده شناخته میشود. عافیت در روح که همان معنوی است که در گرو بهره مندی همه جانبه انسان از سلامتی است . عافیت در این که بدون چرخش بر محور گفتار و رفتار استوه های راستین و پیشوایان معصوم که خالق حکیم برای تضمین صّحت دینداری و تحکیم پایه های دین مداری به پیروان مکتب معرّفی فرموده ممکن نیست . ظرافت ، پیچیدگی و دشواری حرکت معنوی و مسیر روحانی نیز بر حساسیت این امر بیش از پیش می افزاید . عافیت جسمی یکی از عوامل موفقیت در زندگی ، و رسیدن روح به کمالات اخلاقی، برخورداری از عافیت همه جانبه است که عافیت جسمی و سلامتی بدن ، بخشی از آن به شمار می رود. از این رو در هرکاری پیش از شروع ، باید آمادگی عمل را در خود ایجاد کرد و به سلامت جسم و تن اهمیت داد، زیرا بسیاری از استعدادهای انسان در اثر نبود سلامت تن ، در حین انجام کار ، از ادامه دادن و رشد و ترقی باز می مانند و شکوفا نمی شوند و در نقطه صفر باز می مانند. از این رو می توان با تضرع تمام ، از خدا خواست که سلامت جسم را همیشه به ما عنایت فرماید چرا که با فقدان سلامتی ، ایام فراغتی برای عبادت و مجالی برای تلاش علمی و فکری و زمانی برای کسب و کار باقی نخواهد ماند . سلامت جسم سلامتی و عافیت به معنای دور بودن آفات و بیماری از تن و جسم است که بهترین لذّات در دنیا هستند و چون لذّت مدام است ، احساس نمی شوند ؛ ولی اگر سردرد و یا دندان درد شدید بر انسان عارض شود ، به طوریکه مدتی آسایش را سلب کند و به اضطراب افکند ، سپس با دارویی مؤثر مداوا شود و عافیت از دست رفته باز آید ، آن چنان انسان را در لذت و آسایش غرق می کند که هیچ لذتی به آن حد نمی رسد . امام باقر (ع) می فرمایند: «روزی علی (ع) بیمار بود و رسول خدا (صلی الله و علیه و آله و سلم ) نزد او آمد و فرمودند: بگو« خداوندا » تعجیل در عافیت و صبر بر بلایت و خارج شدن به سوی رحمتت را از تو خواستارم .» در صورت پیدایش کسالت در بدن شایسته است آن را با کمال نشاط تحمل کرد ، زیرا چه بسا ترس و خود باختگی موجب تشدید بیماری یا سبب طولانی شدن آن گردد و در طرف مقابل ، دل امیدوار و روح قوی موجب اندک شدن ، یا از بین رفتن بیماری شود . امام سجاد (علیه السلام ) می فرمایند :مرا از رنج دور دار و بهبودی کامل عطا کن ، موجب تندرستی که پیوسته در فزونی بود و برومند گردد ، عافیتی که از من در تن و جان من در دنیا و هم در آخرت عافیت عافیت دیگر خیزد. امنیت جسمی امنیت از مقوله های اساسی که وجود آن در تمام ابعاد زندگی بشری به گونه ای قابل لمس و مؤثر احساس می شود و از دیرباز تاکنون در حیات انسانی منشإ تحولات و دگرگونیهای فراوان شده است . ریشه ی لغوی این واژه از ثلاثی مجرد امن و با مشتقاتی مانند ایمان ، ایمنی و استیمان است . این واژه را به مفهوم اطمینان ، آرامش در برابر خوف ، تعریف و ترجمه کرده اند که تا حدود زیادی به واقعیت نزدیک است . و در جایی دیگر امن به معنای فقدان ناگواریها در حال و منتفی بودن احتمال آن در آینده است به گونه ای که انسان هیچ دل نگرانی نداشته و ذهن و خیال او آرام باشد . پیامبر گرامی (ص) می فرمایند: « ارزش دو لغت برمردم پوشیده مانده است : امنیّت و عافیت . در این روایت حق ّ حیات و حقّ امنیّت ، نعمت یاد شده است .» در یک نظام اسلامی باید تلاش شود با تشویق حیات مؤمناه و پشتیبانی از مؤمنان و مقابله با دشمنان جبهه ی ایمان ، امنیّت و عدالتی همه جانبه و فراگیر را برای همه ی شهروندان جامعه ی اسلامی و حتی غیر مسلمانانی که در پناه آن زندگی می کنند، فراهم می نمایند. البته این کار باید بدون غفلت از زندگی دنیایی را با تأمین نیازهای این جهانی باشد تا بتواند زمینه ی ورود سرشار از عافیت و سلامت و ایمن از عذاب را به زندگی آن جهانی و اخروی آماده سازد. اگر امنیت نباشد کسی اطمینان به ادامه ی زندگی در این جهان را پیدا نمی کند. جهانی در آن زندگی جریان دارد ، عالم ماده است و مبنای آن بر مزاحمت ها ، تضادها و برخوردهاست . در عالم ما ، ناملایمات و جریان های موافق و اتفاقات متناسب بسیاراست که به طور غیر قابل پیش بینی در آستانه ی وقوع است و آرامش را نابود می سازد . ادامه ی حیات آنگاه میّسر خواهد بود که سایه ی امنیت برسر انسان گسترانیده شود و هیچ تجاوز و تهدیدی عرصه را برزندگی انسان تنگ نکند. امام باقر (علیه السلام ) می فرماید :« خداوند عزَّوَجل بندگانی خاصی دارد که آنان را از بلا حفظ می کند پس آنان را در عافیت زنده می دارد و در عافیت روزی می دهد و در عافیت از دنیا می برد و در عافیت می انگیزد و در عافیت در بهشت ساکن می گرداند.» از این رو انسان پیوسته از خدا می خواهد که مأموران نظام تکوینی این عالم همه ی شرها را از او بردارد و به یمن رحمت و مغفرتش ، عافیت عطا فرماید. عافیت معنوی مدّعیان ایمان به خدا و روز جزا ، عملاً اصالت در زندگی را به این بدن خاکی اختصاص داده اند که چندی پیش خاک بوده و چندی بعد نیز خاک خواهد شد و قلب را که حقیقت روح و جان است وبرای تحصیل سرمایه ی حیات ابدی به این دنیا آمده است از قلم انداخته اند و در زندگی به حسابش نمی آورند ، نه سخن از بیماریهای آن به میان می اورند ونه به فکر علاج آنها هستند و این جهل است که تن خاکی که ابزار کار و مرکب سواری جان است را رکن اصلی و شخصیت واقعی بشمارند !! در دنیا معیار و ملاک خوشبختی و غرّ و شرف در میان مردم ، داشتن اموال فراوان و فرزندان سالم و … است ولی در عالم آخرت ، در پیشگاه حضرت خالق منّان ، تنها معیار و ملاک عزّ و شرف و سعادت ، داشتن جانی سالم و مبرّی از آفات روحی و دارنده ی اعتقادات حقّه و اخلاق فاضله و اعمال صالحه است . یقین مشکل بزرگ این است که اکثر انسانها نمی دانند اصلاً دردشان چیست تا دنبال درمانش بگردند! فکر می کنند دردشان مربوط به زندگی مادّی است . چون پول ، خانه ، ماشین ، زن و بچه و … ندارند ، درد دارند و لذا پیوسته با جدّ تمام برای به دست آوردن همین ها در تقلّا و تلاش می باشند و هیچگاه هم از دردِ نداشتن ، نجات نمی یابند. این برای این است که ندانسته اند چون خدا ندارند درد دارند ، درد هجران ، درد فراق ، درد جداماندن از محبوب اصلی و حقیقی شان . هم اکنون مردم دنیا به چنین درد بی درمانی مبتلا شده اند و نمی فهمند که عافیت و به دور ماندن از این درد پناه بردن به خداوند متعال است و باید در اصلاح ایمان و اعتقادات اندیشید. اگر انسانها همه چیز را از خدای سبب ساز بدانند و به واسطه ها توجه نکنند ، بلکه همه را چیره ی فرمان و حکم خداوند بدانند به یقین رسیده اند. پیامبراکرم ( صلی الله و علیه و آله )می فرمایند : « سَلُوالله العافیة ، فما اَعطی عَبدُ اَفضَلِ مِنَ العافیة اِلاالیَقین» « از خداوند طلب عافیت کنید که به بنده ای چیزی بهتر از عافیت عطا نشده است مگر یقین » یقین ، ضدّ شک و تردید ، و مرتبه ای از مراتب علم است . بطوریکه علم به مرتبه ای می رسدکه نفس به آن اطمینان می کند و در قلب رسوخ می یابد و همانطور که عقل بدان ایمان و یقین قطعی دارد ، قلب نیز آن را تصدیق می کند در این مرتبه است که راه ورود شک ، وهم ، خیال و سایر خطورات منافی یقین ، به ذهن بسته می شود و این حالت همان است که در لغت و اصطلاح یقین نامیده می شود. راغب اصفهانی ، یقین را چنین تعریف کرده است :« یقین … آرامش یلفتن فهم همراه با ثبات حکم است.» اهل دل ، با اقتباس از قرآن ، برای یقین ، سه مرتبه ذکر کرده اند « علم الیقین ، عین الیقین و حق الیقین » مراد آنان از علم الیقین ، یقین ناشی از دلالات حسّی است مثلاً یقین به مرگ بر اثر مشاهده مرگ دیگران . مقصود از عین الیقین ، یقینی که به وسیله چشم ظاهر یا چشم بصیرت حاصل می شود ، مانند یقین به مرگ هنگام جان دادن . منظور از حق الیقین ، یقینی است که بر اثر وجدان کردن یک امر ، پدید می آید مانند یقین به مرگ ، آنگاه که آدمی طعم آن را می چشد. آیات (كَلَّا لَوْ تَعْلَمُونَ عِلْمَ الْيَقِينِ) به علم الیقین اشاره دارد معنایش این است که اگر افرادبه مرگ – که وقوع آن حتمی است – توجه کنند ، مال ، مقام ، فرزندان ، خاندان و به طور کلّی دنیا آنان را به خود مشغول نخواهد کرد . (ثُمَّ لَتَرَوُنَّهَا عَيْنَ الْيَقِينِ) اشاره به عین الیقین دارد معنایش این است که در روز قیامت ، مردم ، دوزخ را به یقین می بینند و کلمه ی ثمَّ برای بیان تأخیر و لام قسم برای تأکید آمده است . (ثُمَّ لَتُسْأَلُنَّ يَوْمَئِذٍ عَنِ النَّعِيمِ ) اشاره به حقّ الیقین دارد معنایش این است که از مردم در مورد نعمتهای ظاهری ، مانند قرآن ، ولایت و نعمتهای باطنی ، مانند عقل و استعدادهای استکمالی بازخواست شود. از فواید یقین ، دستیابی به مقام خضوع و خشوع و قیام به انجام وظایف بندگی ، توکل ، تفویض امر به خداوند ، دل کندن از مردم ، دل بستن به حق تعالی ، تسلیم و رضا به قضا و قدر الهی است . اگر انسان حقیقت برایش روشن شود به ضمانت خداوند فرازمند در مورد روزی اطمینان پیدا می کند ، وطعمش از مال مردم گسسته می شود و می داند که هرچه برایش مقدّر شده بی گمان به دستش می رسد ، پس اگر قلبش این معنی را بفهمد که هرکس به قدر ذره ای کردار نیک یا بد انجام دهد ، آن را می بیند و بداند که خدا در هر حال از او آگاه و بر اندرونش داناست و تمام افکار درونی او را می نگرد ؛ در این صورت در همه حال و هرکاری ادب می شود و خدا را چنان عبادت می کند که گویی او را می بیند ودر آبادانی درون و پاکسازی و آراستگی آن را مقابل چشم بیدار و نگرنده ی خدا بیش از آراستگی ظاهرش در مقابل دیدگاه مردم تلاش می کند. حضرت علی (ع) می فرماید : « سلاح ٌ المؤمِن الصِّبرُ عَلَی البَلاءِ والشُّکرُفی الرَّخاء ؛ اسلحه ی کسی که سقسن دارد ، صبر هنگام گرفتاری و شکر هنگام آسایش است .» و مقصود از یقین ، عافیت داشتن قلب است از جهل و شرک که بالاتر و شریف تر از عافیت بدن است و آن حضرت – صلی الله و علیه و آله و سلُم – در دعای خود می گفت :« وَالعافیه اُحِبُ الی ؛ عافیت برایم دوست داشتنی تر است.» بصیرت قلب اصلی ترین وظیفه انسان در دنیا ، شناختن قلب و پی بردن به موازین عافیت و بیماری آن و آگاه شدن از انحاء بیماری قلب و یافتن راه های معالجه به آن بیماری ها است . قلب مرکزی است که همه چیز انسان به آن وابسته است و تحیت هرکس به اندازه ی اندیشه و مرکز احساس و قوای او است زیرا منظور از قلب در اینجا ، همان عضو صنوبری شکل واقع در طرف چپ سینه نیست ، بلکه مقصود مرتبه ی روح انسانی است که عافیت و بیماری آن ، نشأت گرفته ی از افکار و عقاید و اخلاق و اعمال نیک بر انسان است . و آن حقیقتی است به نام روح و قلب و جان و عقل که هریک وجه تسمیه ای دارد، اگر به روح انسان ، قلب گفته می شود ، از آن نظر است که مرکز احساس ها و تصمیم گیری ها و پذیرش و استقرار ایمان و عواطف است و در این مرتبه است که پدیده های نفسانی نظیر : خوف ، شجاعت ، محبت ، غضب ، تولّی و تبری و عشق صورت می پذیرد . و اگر قلب مدخل و مرکز شیطان گردد . در این صورت تمامی تصمیم گیریهای انسان غلط و همه احساسهای او نابه جا شکل خواهد گرفت و فرد هرگز از ایمانی استوار – که ضامن سعادت او باشد – برخوردار نخواهد بود . آری ، دل هرجایی ، بی قیمت است و دل را قراری بایر و تنها قرارگاه دل ساحل یاد حضرت معبود است . قرآن کریم می فرماید :« أَلا بِذِكرِ اللَّهِ تَطْمَئِنُّ القُلُوبُ ؛ هان ! دل ها فقط با یاد خدا آرامش می گیرد .» بصیرت و بینایی دل نتیجه قوام و ثبات قلب ، به خداوند متعال است و او از قلب آدمی به انسان نزدیک تر است ، به طور کلی باید گفت که قلب را از آن رو بدین نام خوانده اند که پیوسته دستخوش تغییر و دگرگونی است و پس اگر مقهور شیطان گردد ، دائماً در معرض خیالات و تشویش خاطر است و اگر در اختیار خداوند قرار گیرد از الهامات و عنایات خاص الهی بهره مند می گردد. کسی که قلبش با ذکر ویاد خدامأنوس است ، اعمال و رفتارش استمرار یاد خدا می شود . یادخدا رفتار و عملش را اصلاح و باز سازی می کند و پیوسته او را در راه عبادت و بندگی خاص ، ثابت قدم نگه می دارد. چنانچه قرآن کریم می فرماید : « وَ اذْکُرْ رَبَّکَ في نَفْسِکَ تَضَرُّعاً وَ خيفَةً وَ دُونَ الْجَهْرِ مِنَ الْقَوْلِ بِالْغُدُوِّ وَ الْآصالِ وَ لا تَکُنْ مِنَ الْغافِلينَ»« پروردگارت را در دل و نفس خویش از روی تضرع و خوف آهسته و آرام ، صبحگاهان و شامگاهان یاد کن واز آن غافل مباش .» هر انسانی به هراندازه در عافیت و پاک نگه داشتن قلب تأمین تغذیه معنوی این کانون از طریق توجّه در اخلاص و عبودیّت کوشش کند ، به همان اندازه از یک سلسله الهامات و القائات رحمانی بهره مند می گردد که همان بصیرت قلب است ؛ بینش خاصی که انسان را برای آگاهی های لازم و دریافت های دقیق آماده می کند . اگر این بینش خاص قوّت و شدت بیشتری بیابد ، باورهای عقلانی و برهانی او عمیق تر گردیده و جرّقه نخستین درجات دید قلبی او – که ارتباط با ملکوت عالم است – نهاد جان او را روشن می سازد و به تدریج فرد در پیوند با ملکوت عالم و فرشتگان و مأموران الهی قرار گیرد و آثار چنین کرامت عظیمی در رفتار و کردار وی به خوبی پدیدار می شود . تفاوت چنین انسانی با یک فرد عادی در ذات و ماهیت آن دو است . براین پایه ، مؤمن و کافر در واقع دو ماهیت متفاوت دارند که حتی در رفتارهای به ظاهر مشترک – چون خوردن و خوابیدن – هدفهای متضّادی را دنبال می کنند . یکی جزء عمر گذرانی و گام جویی نمی شناسد و دیگری مقصود از این امور ابتدایی را تکامل و رشد معنوی می داند. خوف و خشیت خوف از خدای متعال ، یکی از بزرگترین نعمات و مهمترین صفات نیکو و پسندیده است که موجب بازداشتن آدمی از مخالفت با خداوند است و از این رو کلمه تقوی و مشتقّات آن در مورد خوف به کار رفته ، تا آنجا که معنای مجازی آن مسحثور گشته است . کلمه تقوی در قرآن بیش از صدبار به کار رفته و مقصود از آن ، معنای خوف بوده است با این توجه ، می توان که تمام خیرات و پاداشهایی که در دنیا و آخرت برای فرد متّقی و پرهیزکار ذکر شده ، در واقع شامل افراد خداترس می باشد . زیرا متّقی و پرهیزکاردر اصطلاح قرآن ، عرف ولغت به معنای انسان خداترس است . امام صادق (ع) می فرماید : « ألهَیثم بنِ واحِدٍ قالَ سَمِعتُ أباعَبدِاللهِ علیه السَّلام یقولُ: مَن خافَ الله اخافَ الله مِنهُ کلَّ شی ءٍ وَ مَن لَم یَحفِ الله اخافُه اللهُ مِن کُلِّ شَی ءٍ هیثم بن واحد گوید از امام صادق (ع) شنیدم که فرمودند : هرکس از خدا بترسد ، خدا همه چیز را از او می ترساند ، هرکس از خدا نترسد ، خدا او را از هرچیزی می ترساند .» مراتب خوف خوف دارای درجات و مراتبی چند است : الف) خوف عوام که مایه پرهیز از گناهان و بهتر از آن ، دوری از شبهات و نیکوتر از آن ، اجتناب از مکروهات است . ب) خوف خواص که مانع از « ترک اولی » در حد توان بشری است . این خوف ویژه انبیاء و فرستادگاهی الهی است . ج) خوف اخصّ خواص که مانع از توجه به غیر حق تعالی است و مخصوص رسول خدا – صلی الله و علیه و آله و سلم – و عترت پاکش که درود خدا برآنان باد – می باشد . حضرت علی (ع) می فرماید : « غائَةُ المَعرِفةِ الخَشیَة ؛ نهایت شناخت خداوند ترس از اوست .» خوف خدا بر سه قسم است : • خوف بنده از عظمت جلال و کبریاء خداوند که آنرا خشیت می گویند . • خوف بنده از اعمال زشتی که قبلاً انجام داده و گناهانی که مرتکب شده است . • خوف از هردو یعنی هم از عظمت جلال و هم از معاصی. هرقدر معرفت بنده نسبت به عظمت و جلال خداوند بیشتر باشد و به عیوب و گناهان بیناتر باشد ، ترس از خوف او زیادتر خواهد بود . قرآن کریم می فرماید: « إِنَّما یَخشَی الله مِن عبادِهِ العلماءُ ؛ از اصناف مردم تنها عالمان و آگاهان اند که از خدا می ترسند. » خوف و خشیت از خدا از مراتب رفیع ودرجات منیع است ، زیرا فضیلت هر صفتی به قدر اعانت کردن آن است برتحصیل سعادت ابدی و هیچ سعادتی بالاتر از رسیدن به مقام قرب الهی نیست . خوف از خداوند می تواند آدمی را از شهوات دور سازد و به انس و ذکر و فکر در جلال و عظمت خدا دعوت کند. خوف از خدا از لوازم ایمان به حق است . قرآن می فرماید : « إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ الَّذينَ إِذا ذُکِHYPERLINK “http://tadabbor.org/?page=tadabbor&SOID=8&AYID=2″رَ اللَّهُ وَجِلَتْ قُلُوبُهُم : در همانا مؤمنان کسانی هستند که وقتی خدا را یاد می آورند دلهاشان دچار ترس شود و چون آیات الهی برآنان خوانده شود ایمانشان افزوده گردد.» در جای دیگر برای کسانی که خوف از خدا دارند ، بهشت جاودان و نعیم بی پایان آن را وعده فرموده :« وَ أَمَّا مَنْ خافَ مَقامَ رَبِّهِ وَ نَهَي النَّفْسَ عَنِ الْهَوي ، فَإِنَّ الْجَنَّةَ هِيَ الْمَأْوي»« و اما آن کس که از مقام حضرت ربوبیّت ترسید و نفس سرکش را از هوا و هوس باز داشت همانا بهش جاودان جایگاه او خواهد بود .» چشمی که از خوف خدا گریان شود در قیامت خندان خواهد بود . خوف ثمره ی علم ، حال و عمل است و قوّت خوف به اندازه قوّت معرفت به جلال خدای و صفات و افعال او ، و به عیبهای نفس انسان ، وآنچه پیش می آید هنگامی که با خطرها و هولها مواجه می شود. خوف تازیانه ی بریتعالی است که به وسیله ی آن بندگان خود را به سوی مواظبت از علم و عمل می برد و در نتیجه به مرتبه ی قرب او راه یابد . صالحان و عابدان عمری در طاعت پروردگار کوشیدند و شربت محبت و بلا را نوشیدند و از خوف خدا پیوسته می لرزیدند، اما به فضل و کرم او هم رجاء واثق داشتند و نیک می دانستند که بدون اسباب کار نمی توان به ساحت قدسی ربوبی راه یافت . شکی نیست که خوفی که به یأس و ناامیدی برسد آدمی را از عمل باز می دارد زیرا نشاط خاطر را که انگیزه ی عمل است از میان می برد و کسالت را که مانع از عمل است پدید می آورد و چنین خوفی عین فساد و نقص و خسران است ، و در نطر عقل و شرع هیچ رحجانی ندارد. و در شرع رجاء و امید مورد ستایش قرار گرفته و مردم به آن مکلف شده اند تا به وسیله ی آن خود را از صدمه ی خوف که منجر به یأس و ناامیدی می شود نگاه دارند. پس خوف پسندیده آن است که آدمی را با حفظ حیات و تندرستی و سلامت عقل به عمل رهنمون شود ، و اگر از حد بگذرد موضعی است که باید آن را علاج کرد . حضرت علی (ع) می فرماید : « إذا اصطَفَی اللهُ اَجَلبَبَهُ خَشیَتَهُ ، وقتی خداوند بنده ای را دوست دارد ، ترس خود را مانند پیراهنی بر بدنش می پوشاند. » همچنین می فرمایند:« الخوفُ مِنَ اللهِ فی الدنیایُؤمِنُ الخَوفَ فِی الاخِره، مِنهُ ؛ ترس از خدا در دنیا ، از ترس در آخرت ، امنیت می دهد. » با درخواست عافیت از خداوند ، خوف و خشیت نیز در خواست می شود که پایبند به اطاعت از خداوند باشد تبدیل شود. عافیت در دین خداوند متعال در هندسه ی ، حکیمانه ترین نقشه ها را ترسیم فرموده است و در نظام تشریع نیز هماهنگ با عالم تکوین ، عالی ترین و آسان ترین فرمان ها را به وسیله ی بهترین بندگان خود در هر عصر برای ارشاد انسان ها فرو فرستاده است . بنابراین آنچه در نظام مقررات تکوینی و دستورهای تشریعی رقم خورده به صلاح مردم ومطابق با نیازهای واقعی آنان است . براین پایه اگر انسانها دستورهای الهی را در تمامی برنامه های زندگی حاکم کنند و خداوند متعال را براین امور شاهد و ناظر بدانند بی شک در اصطلاح و مداوای خویش قدم کاملاً مؤثری برداشته اند ولی اگر انحراف یامساحمه در عمل رخ دهر ، انسان از مصونیت لازم برخوردار نخواهد بود و در سایه ی لطف الهی و تشریف رضا و خرسندی خداوند متعال قرار نمی گیرد به عبارت دیگر : زندگی صحیح در این جهان آن گاه مشکل می گیرد که نظام زندگی درست برنظام قانون مند تکوینی این عالم منطبق باشد. این انطباق باید از ساده ترین امور مثل هماهنگ شدن ما با سرماو گرمای کره ی زمین تا پیچیده ترین دستور العمل های تربیتی و ارتقای درجات معنوی را فراگیرد . اگر این همخوانی تشریعی – تکوینی در زندگی انسان صورت گرفت . کم ترین گزند و زمانی متوجّه او نخواهد شد. حضرت علی (ع) می فرماید: « سَببُ الوَرَعَ صَحِّةُ الدّینِ ؛ علت پرهیزگاری ، سلامت دین است . » دستورهای آیین مقدس اسلام از سوی همان خدایی است که قانون مندی را در نهاد هستی جای داده و مطابقت دین و نظام هستی را در بنیاد هدایت خود ، ملاحظه فرموده است. از این رو طبعاً پای بندی به احکام و قوانین نورانی آن ، تضمین کننده ی آسایش و سعادت حقیقی فرد خواهد بود . چنانچه در قرآن آمده است : « سَبَّنا فی سُبُلِ احسانِهِ ؛ به واسطه ی دین ، ما را در راه ه های احسان و نیکوکاری راهی نمود.» امام علی (علیه السلام ) در بخش اول خطبه ِ 99 در نهج البلاغه می فرمایند:« نَحْمَدُهُ عَلَى مَا كَانَ وَ نَسْتَعِينُهُ مِنْ أَمْرِنَا عَلَى مَا يَكُونُ وَ نَسْأَلُهُ الْمُعَافَاةَ فِي الْأَدْيَانِ كَمَا نَسْأَلُهُ الْمُعَافَاةَ فِي الْأَبْدَانِ» در سومین و چهارمین جمله می فرماید :« ما از او سلامت در دین می طلبیم و آن گونه که سلامت دینشان اهمیت می داند وضع خوبی داشتند ولی افسوس ! یک بیماری مختصر جسمانی گاه انسان را به دنبال طبیبان متعدد می فرستددرحالیکه به خاطر ده ها بیماری خطرناک معنوی واخلاقی و دینی ، حتّی به دنبال یک طبیب هم نمی رود !!» بعضی از شارحان نهج البلاغه این سخن را از بعضی از متفکّران انسان شناس نقل کرده اند که « اگر یک صدم اشکهایی که برای شکم های گرسنه و بدنهای برهنه ریخته می شود، برای ارواح گرسنه ی معرفت و برهنه از فضایل ریخته می شد ، هم گرسنگی ها و برهنگی های جسمانی از بین می رفت و هم گرسنگی ها و برهنگی ها ی روحی زایل می گشت .» امام باقر ( علیه السلام ) می فرماید: سلامةُ الدین و صحةُ البَدَن خیرُ مِنَ المال، دالمال زَینةٌ مِن زینةِ الدُنیا حَسَنَةٌ ؛ سلامت دین و تندرستی بهتر از مالند و مال زیور نیکویی از زیورهای دنیاست .» نعمت دین و تعالیم و حیانی را خداوند برای هدایت مردم نازل فرموده است تا راه مستقیم را در بین بی نهایت خطوط انحرافی تشخیص داده و براساس آن عمل کنند . آثار عافیت تقرب به درگاه پروردگار متعال و توجه خالصانه به حضرت حق ، عالی ترین هدف و پاکترین انگیزه ای است که ممالک را در راه دشوار خود همراهی کرده از عنایات مخصوص الهی و توجّهات اولیای خداوند بهره مند ، و از امنیّت و عافیت و سرعت حرکت به طور کافی و کامل برخوردار می سازد . سالک باید بداند اگر از مقصد اعلای خویش فاصله نگیرد و از سطح بلند خلوص نیت تنزّل نیابد ، به همان نسبت از عنایات ویژه ، امنیٍّت راه و سرعت سیر خویش بهره مند خواهند گشت . آرامش آرامش حالتی است در دل که باعث احتیاط و تأمل در امور و درنگ و تأنی ( ضد عجله ) در گفتار و کردار است . « توقف »( درنگ ) به تأنی نزدیک است و فوق بین آنها این است که توقف ، سکون قبل از شروع به کار است و تأنی سکون و آرامش بعد از اقدام به عمل است به طوری که حق هر جزء ، کار ادا شود و « وقار » شامل توقف و تأنی ، هردو است و آن نتیجه ی آرامش و سکون نفس در گفتار و کردار و حرکات پیش از اقدام آنها است و آن نتیجه ی قوت و بزرگی نفس است و در میان فضایل نفسانی کم صفتی است که به شرافت آن باشد ، ودر اخبار آمده است که « مؤمن متصف به صفت وقار است .» و طمأنینه در افعال و حرکات پیش از آنکه ملکه شود وقار نامیده می شود و چون ملکه شد سکینه خوانده می شود، زیرا سکینه آرامش باطن است و وقار ، آرامش ظاهر . آرامش صفت نفس و دل است . قرآن کریم می فرماید: « هُوَ الَّذي أَنْزَلَ السَّکينَةَ في قُلُوبِ الْمُؤْمِنينَ ؛ اوست آن کسی که در دلهای مؤمنان آرامش را فرو فرستاد .» محمد بن مسلم گوید :« امام باقر (علیه السلام ) فرمودند: سکینه (آرامش ) ایمان است .» کلمه ی « سکینه » معنای آرامش را می دهد و همچنین به دلیل آن هم اشاره می کند که عبارت است ا ز امنیت ، رضایت خاطر و اطمینان ، می باشد . زندگی همراه با اطمینان و خالی از هرگونه شک و تردید و دودلی و تزلزل را آرامش گویند. زیرا زندگی همراه با شک و تردید هم چون کشتی لغزانی است که دست خوش امواج سهمگین دریا بوده و هرلحظه در نشیب و فراز قرار دارد و به هیچ وجه نا خدای کشتی برآن مسلط نیست ، بلکه سرنوشت او در دست دریا بوده و آینده و هدفی برای او پیش بینی نمی شود. آرامش در زندگی مقوله ای است که بسیاری نشانی از آن ندارند ؛ بعضی آن را در لابه لای انبوه زر وزیور ، برخی دیگر در کنار ذخائر بسیار زیاد آب و خاک و عده ای در خوش گذرانی و هوس بازی و … جست و جو می کند . در حالیکه همه اینها اندیشه های غلط و نادرستی است که رهروان خود را به ضلالت و گمراهی می کشاند و این گونه افراد همه به این واقعیت رسیده اند که نه تنها زندگی با طمأنینه و آرامش در کنار این گونه افکار مبهم و موهوم یافت نمی شود بلکه دستخوش اضطراب و نگرانی بیشتر خواهد بود . کسانی که دریافتند که به راستی قدرت واقعی از آن خدا بوده او در هر کمالی بی نهایت است ، در کنار عظمت رب متعال آسوده زیسته و به هیچ کس نیازمند نخواهد بود و با وثوق کامل و اطمینان قطعی خود را به هیچ کس وابسته نمی بیند. هیچ بادی آن را به لرزه در نمی آورد و هنگام رو به رو شدن با نا ملایمات ، جانهایشان آرام است و به خاطر همین اطمینان است که بی تابی در آنها راه ندارد و جانشان با اطمینان ، عجین شده است . اینان هیچ گاه مضطرب نمی شوند و ترسی به دل راه نمی دهند ، نه غم گذشته را می خورند ونه از آینده تشویش دارند . در برابر حوادث ستوار و تزلزل ناپذیرند. اگر بتوانند ، مشکلات را حل کرده وگرنه آنها را تحمل می کنند و سختیها و نا ملایمات را گذرگاه کمال دانسته و ازاین جهت آنها را نعمت می دانند . در طریق ایمان ثابت قدم و استوارند و از خداوند تداوم و کمال این تزلزل ناپذیری را می طلبند. از آثار عافیت آرامش است که با رسیدن به آن در کناررحمت و کرامت خداوند از هر گزندی می توان آسوده شد . امنیت روانی از جمله آثار عافیت طلبی رسیدن به امنیت روانی است و همه ی انسان ها در زندگی به دنبال موفقیت ، یعنی رسیدن به خواسته های خود ، کمال و آرامش و امنیت هستند و یکی از مفاهیم مبهم در بهداشت و سلامت روان نیز ، مفهوم « امنیت روانی » است . اگر فرد امنیت روانی نداشته باشد ، زندگی اش بی معنا و از سلامت روانی ، بی نصیب خواهد بود . امنیت روانی یعنی داشتن روح و روانی عاری از هراس . این نعمتی بزرگ است که در سایه ی امنیت و آرامش بوجود می آید . اگر موفقیت ، آرامش و لذت در زندگی کمرنگ است باید دانست که به جزء با خدا بودن راه دیگری ندارد. انسانی که زندگی خود را براساس دستورات و فرمان خدا شروع و تنظیم می کند ، به یقین به خواسته ی خود می رسد و اگر هم چیزی را خواست و به آن نرسید ، یقین دارد که این نرسیدن به سود و مصلحت اوست . امنیّت بزرگترین پاداشی است که در تمیز اهل حقّ از باطل ، به اهل حقّ اعطا می شود. همان گونه که قرآن کریم می فرمایند:« HYPERLINK “http://tadabbor.org/?page=quran&SID=6&AID=81″فَأَيُّ الْفَريقَيْنِ أَحَقُّ بِالْأَمْنِ » کدام یک از دو دسته شایسته ی امنیّت هستند؟ همچنین مؤمن و صفات ایمانی ، اصلی ترین خواستگاه صدور کنشهای امنیّت زاست . پیوند معنایی ناگسستنی امنیّت با کلمه های اسلام ، ایمان و مؤمن نشان دهنده ی اهمّیت و جایگاه فوق العاده ی آن است . قرآن و روایات بیانگر این نکته ی بسیار مهم هستند که هرگونه امنیّتی ودر هر بعد از ابعاد آن در ایمان و اعتقادات معنوی و الهی ریشه دارد. می توان گفت ، بستر سازی حیات معنوی طیّبه و حسنه برای تربیت و تذهیب افراد چه در حوزه رفتاری فردی و چه اجتماعی و دوری آنها از حیات سیئه و غیر ایمانی ، اصلی ترین سازو کار تأمین امنیّت روانی است . اطمینان قلبی اطمینان قلبس ضدصفت مذموم یعنی خوف است ، که شخص در برابر مخاوف چون کوه بایستد و در برابر تندبادهای زندگی مقاومت و استقامت داشته باشد . افرادی که از این فضیلت انسانی بهره مند و صاحب قلوب استوار و نفوس مطمئنّه می باشند ، در نظر مردم حشمت و وقاری احترام انگیز دارند. قرآن کریم می فرماید :« یَا أَیَّتُها النَّفسُ المُطمَئِنَّة ، إِرجعی إِلی ربِّکَ راضیةً مَرضیة، فَادخلی فِی عِبادی ،وَادخلی جَنََّتی ای نفس قدسی مطمئن و آرام به حضور پروردگارت بازگرد که تو از او خشنودی و او از تو راضی است . پس در صف بندگان من در آی و وارد بهشت شو . » نفس از آن جهت مطمئنه نامیده شده است که روح انسان صاحب یقین آرام و مطمئن است . زیرا یقین به معنی ثبات فکر است و گمان را در آن راهی نیست . در واقع مقصود از نفس مطمئنه ، قلب مطمئن است که اضطراب ، تشویش خاطر و خیالات و همّیه و شیطانی در آن راهی ندارد و در پناه خداوند متعال از شرّ هر شیطانی اعم از آنکه جن یا انسان و یا خود آدمی باشد ، در امان است . امام سجاد (علیه السلام ) در صحیفه سجادیه ، از خداوند سبحان در خواست نموده است که آرامش و اطمینان قلب را با عنایت مستقیم خود و مدد اولیایش تأمین فرماید ، که به راستی آرامش و طمأنینه جان تنها با توکل و رضا تسلیم حاصل می گردد. پس می توان اطمینان قلب را آثار عافیت دانست. توکل توکل یکی از منزلگاههای دین است که در مرحله ی عالم و درک ، پیچیده و در مقام عمل سخت است . کسی که باور استوار پیدا کند که غیر از خدا فاعلی نیست وهیچ قوه و قدرتی جزء از سوی او نیست و او برای کفایت بندگان خویش هم علم و هم قدرت کامل دارد و هم به بندگان – گروهی و فردی – توجه و عنایت تمام دارد و بداند که برتر از قدرت او قدرتی ، و بالاتر از علم او علمی ، و بالاتر از توجه او توجهی نیست . بی گمان قلبش بر خدا تکیه خواهد کرد و به غیر او نه در آشکار و نه در پنهان توجه نخواهد نمود . اما کسی که این حال را در خویش نیلبد ، یا از سستی یقین است و یا از سستی و بیماری قلب ، به این معنی که گاهی ترس ، قلب انسان را فرامی گیرد و تحت تأثیر اوهام از جای کنده می شود . در چنین زمانی خواستن عافیت از خداوند اهمیت پیدا می کند . بنابرای ، توکل جزء با استواری قلب و قوت یقین حاصل نمی شود . زیرا آرامش به این دو ، فراهم می شود و آرامش قلب غیر از حالت یقین است . چه بسیار کسانی که یقین دارند ولی آرامش و طمأنینه ندارند . چنانچه خداوند فرازمند به ابراهیم خلیل فرمودند: « أَ وَ لَمْ تُؤْمِنْ قالَ بَلي وَ لکِنْ لِيَطْمَئِنَّ قَلْبي»؛ « آیا ایمان نیاورده ای ؟ گفت چرا، ولی برای اینکه قلبم مطمئن و آرام شود. » و چه بسیار کسانی که آرامند ولی یقین ندارند . همانند همه ی صاحبان ادیان و مذاهب ، برای نمونه یهودی به مذهب یهود آرام است ولی یقین ندارد، زیرا برمبنای گمان و و نیروی هوای نفس کار می کنند و از هدایتی که پروردگارشان فرستاده و یقین آور است روی گردانند. اگر انسان بداند همه چیز از درگاه خدا بوده و عافیت در آن جا است ، هرگز دست نیاز به در دیگران دراز نمی کند . سرچشمه ی تمام گرفتاری های ما در یک نقطه است و آن ، گم کردن و ندانستن طریق نجات و توکل می باشد ، چه بسا به واسطه ی همین غفلت برخواسته ها است که گره های غیرقابل گشایش در کارها می افتد در واقع اگر خدا نخواهد چنان چه در گرد زمین و آسمان هم به جست و جو پرداخته شود امکان دریافت مطلوب فراهم نخواهد بود . قرآن کریم می فرماید :« وَ عَلَي اللَّهِ فَتَوَکَّلُوا إِنْ کُنْتُمْ مُؤْمِنينَ؛ برخدا توکل کنید اگر مؤمن هستید .» چه جایگاه فرازی است مقام توکل که هرکه به آن رسید مهرو محبّت خدا براو خورد و در سایه سار کفایت او در آمد ، زیرا قرآن کریم فرمود :« إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الْمُتَوَکِّلينَ خداوند توکّل کنندگان را دوست دارد. » حسین بن علوان گوید :« در مجلسی بودیم که در آن علم می آموختیم در حالیکه در یکی از سفرهای خرجی من تمام شده بود ، یکی از دوستانم به من گفت : برای مشکلی که برای تو پیش آمده به چه کسی امیدداری ؟گفتم : به فلانی . گفت : به خدا سوگند که حاجتت روا نشده و به امید خود نرسی و خواسته ات برآورده نخواهد شد. گفتم : خدایت رحمت کند ، تو از کجا می دانی ؟ گفت : امام صادق(علیه السلام ) برایم نقل نمود که او در یکی از کتاب ها خوانده است که خداوند تبارک و تعالی می فرماید : به عزت و جلالم و بزرگواری ام و چیرگی ام برعرش سوگند که هرکس از مردم که به کسی جز من امید ببندد ، امید او را با نا امیدی قطع می کنم و لو را لبلس خواری نزد مردم می پوشانم و از مقام قرب به من می دانم و از فضل خود دور می کنم. آیا در گرفتاریها به غیر از من امید می بندد و حال آنکه گرفتاری ها به دست من است وبه دیگری امیدوار می شود. من آنچه را که او از من نطلبیده بود ، از بخشش خود به او دادم ، سپس آن را از او گرفتم ولی برای بازگرداندنش از من درخواست نکردبلکه از دیگری در خواست نمود. آیا امیدواران از اینکه به کسی جز من امید داشته باشند . هراسی ندارند؟ پس اگر همه ی اهل آسمان هایم و همه ی اهل زمینم امیدوار باشند و من به هریک از آنان مانند آنچه را که همه امید و از آن بودند بدهم ، از ملک من به اندازه ی یک عضو مورچه ای کاسته نخواهد شد ، و چگونه از مُلکی کاسته شود که من فرمانروای آنم ؟پس بدا به حال آنان که از رحمت من ناامیدند، و بدا به حال کسی که از من نافرمانی نموده و پروانکرد. آدمی با توکل به خدای توانا ، خود را در سختی ها تنها نمی بیندو با ناامیدی ، سرگشتگی و حیرت روبرو نمشود . خداوند، نور الانور در دل های افسرده است . او راهنمای همه ی کسانی است که به او دل بسته اند. قرآن کریم از زبان رسول خدا (صلی اللهُ علیه و آله ) در اهمیت توکل می فرمایند:« إِنِّي تَوَکَّلْتُ عَلَي اللَّهِ رَبِّي وَ رَبِّکُمْ ما مِنْ دَابَّةٍ إِلاَّ هُوَ آخِذٌ بِناصِيَتِها إِنَّ رَبِّي عَلي صِراطٍ مُسْتَقيمٍ ؛ درحقیقت من به خدا،پروردگار خودم و پروردگار شما توکل کردم ، هیچ جنبنده ای نیست مگر اینکه او مهار هستی اش را در دست دارد، به راستی پروردگار من بر راه راست است .» بدیهی است توکل از آثار عافیت است و حفظ آن نیز مراقبت مداوم در تمام صحنه های زندگی را می طلبد. لزوم استفاده از نعمت عافیت در جلب خشنودی خداوند عافیت و سلامت و گشایش روزی و نشاط روحی نباید موجب غرور و فراموشی خداوند سبحان گردد. بلکه لازم است به عنوان فرصت به آنها نگاه شود و در راه جلب خشنودی و فضل خدای بزرگ مورد استفاده قرار گیرد. بنابراین ، نشاط و عافیت که موجب اطاعت الهی می شود. خود مستوجب شکرانه ی بزرگی است و این بدان معنا است که صرف کردن نشاطو عافیت در عبادت و بندگی نه تنها نباید مایه ی عجب وطلب کاری از خدا شود ، بلکه خود منّت و رحمت جداگانه ای است که سپاس و حمد دیگری را می طلبد. آری ، اگر انسان صفت های الهی را در بی خبری از خدا صرف کند ، این تنّعم ، استدراج را در پی خواهد داشت و فساد و تباهی را برای فرد غافل فراهم می آورد. قرآن کریم می فرماید:« فَلَمَّا نَسُوا ما ذُکِّرُوا بِهِ فَتَحْنا عَلَيْهِمْ أَبْوابَ کُلِّ شَيْءٍ حَتَّي إِذا فَرِحُوا بِما أُوتُوا أَخَذْناهُمْ بَغْتَةً فَإِذا هُمْ مُبْلِسُونَ؛ آن گاه که هشدارها را از یادبردند ، درهای همه ی نعمت ها را به روی ایشان گشودیم تا بسیار خوشحال شدند ، ولی ناگهان همه را از آنها سلب کردیم و در این هنگام ، همگی مأیوس شدند.» نا گفته نماند که نعمت و نشاط ، زمینه و خاستگاه غفلت بیشتر است ، در حالی که فقر و بیماری به این میزان غفلت آور نیست . از این رو در جامعه هایی که رفاه عمومی بیشتر است . فسادهای نسل برافکن به نحو شدیدتری نسل انسان را تهدید می کند. بنابراین با پیدایش وسعت رزق و رفاه و آسودگی باید طریق احتیاط را پیش گرفت ، تا دچار طغیان و عصیان نشد ، طغیانی که از هرفقر و بیماری و رنجی ویرانگر تر است . در روایت آمده است که « انسان در قیامت از پنج بازخواست می شود ؛ جوانی قبل از پیری ، توانگری پیش از تهی دستی ، فراغ بال قبل از اشتغال ، سلامتی پیش از بیماری و زندگی پیش از مرگ » از این رو لازم است از این نعمت ها که همگی زود گذر هستند با کمال زیرکی استفاده کرده و فرصت را غنیمت شمرد و زندگی ابدی را پی ریزی کرد. اوج زیرکی در آن است که از فرصت های زودگذر ، شالوده ی سعادت جاودان را استوار ساخت و نهایت بی خبری و نادانی است که دل به جلوه های دروغین و زودگذر در دنیا خوش داشت و از نعمت اصلی غافل ماند. طلب عافیت در شدید ترین مقطع زندگی عافیت در مرحله ای از زندگی که غالباً گرفتاری در آن شدیدتر و پایداری در برابر آن دشوار است طلب می شود گرفتاری هم ممکن است به دو شکل عارض شود ، گاهی دو بعدی است ؛ یعنی هم جنبه ی بدنی دارد و هم بعد روحی ، مانند :فقر و تهی دستی ای که همراه با ضعف و سستی عارض شود و گاهی تک بعدی است ، یعنی تنها جنبه ی بدنی دارد : فتور و سستی جسمی. درهرحال هرکدام از این گرفتاری ها نیازمند مقاومت روحی است تا فرد بتواند مشکل را تحمّل کند، چرا که اگر مقاومت را از کف بدهد و کلمه ای که نشانه ی عدم رضا و تسلیم باشد ، برزبان براند ، تمامی امتیازهای خود را از دست خواهد داد. از سوی دیگر صبر و بردباری به هنگام سختی ها ، اجری عظیم و پاداش حیرت انگیز در پی دارد و این برای آن است که صبر و شکیبایی ، به انسان ظرفیت وجودی می بخشد. حضرت علی (علیه السلام ) می فرمایند:«سَلُواللهَ العَفوَوالعافِیَه و حُسنَ التّوفیق ؛ از خدا بخشش و سلامتی و توفیق کار خوب را بخواهید.» امام باقر ( علیه السلام ) می فرمایند:« اللَّهُمَّ إِنِّي أَسْأَلُكَ مِنْ كُلِّ خَيْرٍ أَحَاطَ بِهِ عِلْمُكَ وَ أَعُوذُ بِكَ مِنْ كُلِّ سُوءٍ أَحَاطَ بِهِ عِلْمُكَ اللَّهُمَّ إِنِّي أَسْأَلُكَ عَافِيَتَكَ فِي أُمُورِي كُلِّهَا وَ أَعُوذُ بِكَ مِنْ خِزْيِ الدُّنْيَا وَ عَذَابِ الْآخِرَةِ ؛ خداوندا ! من از تو هر خیری را که علم تو بدان احاطه دارد ، درخواست می کنم ، و از هر شرّی که علم تو بدان احاطه دارد ، به تو پناه می برم . خداوندا! من از تو در همه ی امورم ، عافیت را خواستارم و از خواری دنیا و عذاب آخرت به تو پناه می برم .» نتیجه گیری سلامت پیوسته در مقابل انحراف از امری فطری و طبیعی است که در زبان عموم به آن « مرض » می گویند و عافیت چیز به حسب خود است. بیماری تن ، خروج حرارت بیش از حد لازم است و بیماری روح ، دور افتادن از فطرت اولیه ، زیرا نهاد انسان ، خداپرست است و برفطرت توحیدی سرشته شده است و هرگز باور ندارد که پدیده ای بی پدید آورده باشد و یا اثری بدون مؤثر به وقوع بپیوندد. براین اساس ، سلامت دل و جان و قلب در زندگی براسا فطرت توحیدی است . از این رو امامن ( علیهم السلام ) سلامت قلب و روح را در یاد خدا دیده و فراغ و آسایش تن در شکرو سپاسگذاری از خدا می دانند. براستی اگر انسان دل با خدا داشته باشد و تن او به شکر خدا بپردازد هرگز زبان او از ذکر و ورد خلق تهی نخواهد بود ، چرا که همیشه زبان آنچنان چرخد که دل برآن منوال است . آن کس که به خداوند قادر و توانای مطلق ، ایمان دارد ، همواره خود را در پناه تکبه گاه امنی می بیند که از هز ضعف و نقصی به دور و نسبت به انجام هر امری قادر و تواناست و از این رو دارای عافیت می گردد. عافیتی که برآمده از روانی امن و آرام است . انسان زمانی به این امنیت و اطمینان نفس می رسد ، که ترن/بم نام خدا برلب و یاد او برقلب و جانش طنین انداخته باشدو آن چنان به خدا دلبستگی پیدا کرده باشد که ذکر او سراسر اندیشه ، عاطفه و رفتارش فرا گرفته و جانش را زنده و آباد ساخته باشد. در نتیجه از خداوند متعال ، باید عافیت فراگیر را در خواست نمود که تمامی ابعاد زندگی برحسب معیار صحیح و معقول بوده و شامل ظاهر و باطن زندگی انسان گردد. با عافیت تمام در دنیا ، آخرت بهتر تأمین می گردد زیرا دنیا متن آخرت است . کانَ مِن دُعاءِ النبی صلی الله علیه وآله وسلم«اللهمَّ إنّی اسَئلُکَ العافیةو شُکرَوتمامَ العافیه فی الدنیاوالاخره از جمله دعاهای پیامبر این بود که خداوندا، من عافیت و شکر عافیت و عافیت کامل در دنیا و آخرت را از تو خواستارم . منابع و مأخذ • قرآن • ابن بابویه ، محمدبن علی ، معانی الاخبار ، ج 2 ، دارالکتب اسلامیه ، چاپ چهارم ، سال 89 • انوری ، حسن ، فرهنگ بزرگ سخن ، تهران ، 81 • انوری ، حسن ، فرهنگ نوجوان سخن ، تهران ، 88 • بیگی ، رو ح الله ، ارزشهای اجتماعی در قرآن ، ص 549 • تمیمی آمدی ، عبدالواحد بن محمد، غررالحکم و دررالکلم ، قم ، صبح پیروزی ، چاپ اول ، سال 92 • دانایی ، امیر هوشنگ ، المرشد فرهنگ جامع عربی به فارسی ، ج 1 ، انتشارات نگاه ، تهران ، سال 87 • راغب اصفهای ، ابوالقاسم الحسین بن محمد، المفردات الفاظ قرآن ، بیروت ، دارالمعرفة • راغب اصفهای ، ابوالقاسم الحسین بن محمد، المفردات فی رغیب القرآن ، بیروت ، دارالمعرفة • سیاح ، احمد ، فرهنگ دانشگاهی المنجدالبحری ، فرحان ، چاپ چهارم ، سال 83 • سعادتی ، رضی الله ، اندرزهای اخلاقی ، انتشارات نسیم انتظار ، چاپ اول ، سال 83 • سعیدی ، سعید ، فرهنگ تاج المعاجم (فارسی- عربی)، نشر ادیان ، قم ، چاپ اول ، سال 85 • شبَّر، سیدعبدالله ، اخلاق ، قم ، آل علی (ع) ، چاپ سوم ، سال 93 • شیخانی ، علی باقر ، سریر سخن ، قم ، نشر هاجر ، سال 93 • صدری افشار ، غلام حسین ، فرهنگ معاصر فارسی یک جلدی ، تهران ، چاپ چهارم ، سال 83 • ضیاءآبادی ، محمد، بنای بندگی ، صفای زندگی ، تهران ، مؤسسه بنیاد خیریه الزهراء ، چاپ اول، سال 91 • طبسی ، شیخ رضی الدین ، مکارم اخلاق ، نورالزهراء، چاپ اول ، سال 90 • عمید ، حسن ، فرهنگی فارسی ، تهران ، اشجع ، چاپ دوم سال 90 • علی بن حسین (ع)، صحیفه سجادیه ، ترجمه ابوالحسن شعرانی ، تهران ، چاپ چهارم ، سال 89 • غزالی ، محمد بن محمد ، احیاء علوم دین ، انتشارات علمی و فرهنگی ، تهران ، چاپ پنجم ، سال 86 • کلینی ، محمدبن یعقوب ،ترجمه سید علی مرتضوی ، اصول کافی، ج 2،3و4 ، قم ، مجتمع ناشران ، چاپ دوم ، سال 92 •
مصادیق و آثار عافیت در بعد اخلاقی زهره رضائی خندابی
چکیده داشتن عافیت و دورمان از ناگواریها و بلاهای دنیوی و اخروی ، از جمله نیاز های انسان محسوب می شود و در سایه این عافیت است که انسانتلاش می کند به تکامل برسد. در این پژوهش ، شاخص های عافیت معرفی می گردد و این تحقیق که با مراجعه به کتابهای اخلاقی و دعائی و بررسی مقاله های علمی و مطالعات کتابخانه ای انجام شده است به انسان یادآوری می کند که دارای دو بعد جسم و روح است که هرکدام دارای خصوصیت ویژه ای از قبیل آلام و لذات است و در درمان جسم ، علم پزشکی و در درمان روح ، علم اخلاق به کمک انسان می آیند و از آن جایی که جسم مرکب روح است در ابتدا به سلامت پرداخته شده است و به معنای این نیست کسانی که جسم سالم ندارند نمی توانند روح سالمی داشته باشند ، در این تحقیق معیار یک فرد معمولی است با ذهنی که همیشه به دنبال لذات و کامیابی ها می گردد، پس اگر انسان در مرحله ی اول به آرامش و امنیت جسمی رسید ، راه را برای آشنایی با مقدمات تکامل و سعادت برای وی باز می گردد ، او باید اخلاق ، رفتار و فعالیت انسانی را برمبنای خوبی و فضیلت قرار دهد و روح سرکشی و طغیانگر را رام نماید و با عنایت خداوند و تلاش مستمر به هدف والای آفرینش که همان خلیفه شده انسان بر روی زمین است دست یابد و آن را موهبتی از طرف خداوند بداند و پیوسته عافیت جسم ، روح و دینش را از خالق هستی طلب کند، و در نظر داشته باشد که توجه به یکتاپرستی و توحید و توکل به خداوند بزرگ ، ذکر و یاد خدا، صبر و استقامت ، دعا و نیایش ، رضا و تسلیم ، اعتقاد به قضا و قدر ، اعتقادبه نبوت و روز آخرت انسان را به آرامش و آسایش درونی و ثبات روحی دعوت می کند و ماهیت اصیل انسانی را برخلاف مکاتب غرب که تنها جنبه مادی انسانی را ملاک قرار می دهند، معرفی می نماید و در نتیجه مکتب اسلامی با برنامه ی روشنی بخش خود بر پایه ی آیات متعدد قران و احادیث پیامبر ، ائمه و اصحاب به داشتن عافیت جسم و روح اشاره کرده که توجه و تمسک به آنها می تواند بهترین راه رسیدن به سعادت حقیقی باشد. کلیدواژه : قرآن کریم ، اقسام عافیت ، آرامش و امنیت ، آثارعافیت
مقدمه سپاس و ستایش خدای را که انسان را بیافرید و وی را در زمره ی کائنات در مرتبه ی برین قرار داد و درود برپیامبر ما باد ، که او را حکمت های جامع دادند ، و برای تمام و کامل ساختن اخلاق و خوی های نیکو و ستوده مبعوث شد ، و درود بر خاندان و دودمان او باد که چراغ های روشنی بخش تاریکی ها و کلید درهای سعادت و کرامت اند. پس از ستاش و درود محقق ، جویای سعادت حقیقی ، به موضوع عافیت پرداخته است برای آگاه سازی افراد نسبت به معنای عافیت که همه آن را سلامت می دانند ، غافل از اینکه معناهای متفاوتی را در بردارد و نیز بهترین دعایی است که هرفردی می تواند از خداوند متعال طلب کند چرا که امامان با آن همه مظلومیت و معصومیت عافیت فراگیر را از خداوند خواستار بودند . و این دلیل ، مهم بودن موضوع عافیت را روشن می سازد . از این رو عافیت در بعد اخلاقی ، عبادی مورد بررسی قرار گرفته است . در بعد اخلاقی ؛ انسان اعجوبه ای است که دو عالم دارد ، عالم دنیوی که همان بدن فناپذیر و مادی است و عالم ملکوت و غیب که همان روح و نفس مجرد و فناپذیر است . پس اگر روح به صفات شریف و عالی متصف شود در خوشی و سعادت جاودانی خواهد بود و اگر و اگر رذایل اخلاقی در او جای گیرشود در عذاب و بدبختی همیشگی خواهد ماند و جسم که مرکب روح است لازم است از سلامت در عافیت برخوردار باشد. شناخت گرایشهای طبیعی و آگاهی از دامنه ی فعالیت های هریک از آنهاست او این امکان را فراهم می آورد که انسان در جریانات روزگار و حوادث تلخ و شیرین زندگی ، روش های عالی و سازگار با منش انسانی و چالش ها و نا هنجاری های اخلاقی را در رفتار ، گفتار و افکار خود ریشه یابی کرده ، در راستای خودسازی ، تهذیب نفس و اصلاح ساختار اخلاقی خویش از آن بهره مند گردد و بتواند راه نیل به مقاصد معنوی و کمالات روحانی را با همّت ، قدرت ، حوصله و استقامت بیشتری بپیماید . در بعد عبادی ، فرزانگی انسانی ، اجازه نمی دهد که انسان با انبوه نیازها و لحظات ناملایم زندگی به تنهایی به مبارزه برخیزد و از کنار قدرت عظیم دعا بی تفاوت بگذرد . به عبارت دیگر دعاهایی مانند صحیفه سجادیه ، دعای کمیل ، ابوحمزه ثمالی ، عرفه سیدالشهداء و … با ودیعه گذاردن این گنجینه گران بها ، انسان را به موطن خود ، دعوت کرده و از همه خواسته اند تا با تکاپو در نظام تکلیف اسلامی و آراسته شدن به اخلاق الهی و تمرین در تأدیب نفس به آن مقام نایل آیند. مفهوم شناسی عافیة از نظر راغب به معنای ای ترک العقوبه و السلامة : یعنی ترک مجازات و خواستن سلامتی که در دعا به کار می رود . عافیت در لغت به معنای سالم و تندرست بودن، صحت و سلامتی ، آسودگی ، آرامش و امنیت پارسایی و زهد است . به معنای سلامت از بیماری ، دور کردن خدا از بنده مکروه را توانایی و نیرو. به معنای رهایی از یک وضع رنجبار یا ناخوشایند (مانند بلا و بیماری ) به معنای سلامت ازبیماری و بلا ومکروهات دربدن و باطن دردین، دنیا و آخرت ،دورکردن خدای از بنده مکروه را . اقسام عافیت عافیت به عنوان نقطه ی مقابل ابتلاوگرفتاری است وبه معنای سلامت ازهرنوع آفت وناگواریهاجسمی،روحی ودینی است . عافیت در جسم که همان بدن است عبارت است از تندرستی و سلامتی از بیماری ها و حوادث که غالباً مردم از شکر این نعمت عافیت غافلند.همچنانکه نعمت مادامی که حاصل است مجهول است وزمانی که مفقودشده شناخته میشود. عافیت در روح که همان معنوی است که در گرو بهره مندی همه جانبه انسان از سلامتی است . عافیت در این که بدون چرخش بر محور گفتار و رفتار استوه های راستین و پیشوایان معصوم که خالق حکیم برای تضمین صّحت دینداری و تحکیم پایه های دین مداری به پیروان مکتب معرّفی فرموده ممکن نیست . ظرافت ، پیچیدگی و دشواری حرکت معنوی و مسیر روحانی نیز بر حساسیت این امر بیش از پیش می افزاید . عافیت جسمی یکی از عوامل موفقیت در زندگی ، و رسیدن روح به کمالات اخلاقی، برخورداری از عافیت همه جانبه است که عافیت جسمی و سلامتی بدن ، بخشی از آن به شمار می رود. از این رو در هرکاری پیش از شروع ، باید آمادگی عمل را در خود ایجاد کرد و به سلامت جسم و تن اهمیت داد، زیرا بسیاری از استعدادهای انسان در اثر نبود سلامت تن ، در حین انجام کار ، از ادامه دادن و رشد و ترقی باز می مانند و شکوفا نمی شوند و در نقطه صفر باز می مانند. از این رو می توان با تضرع تمام ، از خدا خواست که سلامت جسم را همیشه به ما عنایت فرماید چرا که با فقدان سلامتی ، ایام فراغتی برای عبادت و مجالی برای تلاش علمی و فکری و زمانی برای کسب و کار باقی نخواهد ماند . سلامت جسم سلامتی و عافیت به معنای دور بودن آفات و بیماری از تن و جسم است که بهترین لذّات در دنیا هستند و چون لذّت مدام است ، احساس نمی شوند ؛ ولی اگر سردرد و یا دندان درد شدید بر انسان عارض شود ، به طوریکه مدتی آسایش را سلب کند و به اضطراب افکند ، سپس با دارویی مؤثر مداوا شود و عافیت از دست رفته باز آید ، آن چنان انسان را در لذت و آسایش غرق می کند که هیچ لذتی به آن حد نمی رسد . امام باقر (ع) می فرمایند: «روزی علی (ع) بیمار بود و رسول خدا (صلی الله و علیه و آله و سلم ) نزد او آمد و فرمودند: بگو« خداوندا » تعجیل در عافیت و صبر بر بلایت و خارج شدن به سوی رحمتت را از تو خواستارم .» در صورت پیدایش کسالت در بدن شایسته است آن را با کمال نشاط تحمل کرد ، زیرا چه بسا ترس و خود باختگی موجب تشدید بیماری یا سبب طولانی شدن آن گردد و در طرف مقابل ، دل امیدوار و روح قوی موجب اندک شدن ، یا از بین رفتن بیماری شود . امام سجاد (علیه السلام ) می فرمایند :مرا از رنج دور دار و بهبودی کامل عطا کن ، موجب تندرستی که پیوسته در فزونی بود و برومند گردد ، عافیتی که از من در تن و جان من در دنیا و هم در آخرت عافیت عافیت دیگر خیزد. امنیت جسمی امنیت از مقوله های اساسی که وجود آن در تمام ابعاد زندگی بشری به گونه ای قابل لمس و مؤثر احساس می شود و از دیرباز تاکنون در حیات انسانی منشإ تحولات و دگرگونیهای فراوان شده است . ریشه ی لغوی این واژه از ثلاثی مجرد امن و با مشتقاتی مانند ایمان ، ایمنی و استیمان است . این واژه را به مفهوم اطمینان ، آرامش در برابر خوف ، تعریف و ترجمه کرده اند که تا حدود زیادی به واقعیت نزدیک است . و در جایی دیگر امن به معنای فقدان ناگواریها در حال و منتفی بودن احتمال آن در آینده است به گونه ای که انسان هیچ دل نگرانی نداشته و ذهن و خیال او آرام باشد . پیامبر گرامی (ص) می فرمایند: « ارزش دو لغت برمردم پوشیده مانده است : امنیّت و عافیت . در این روایت حق ّ حیات و حقّ امنیّت ، نعمت یاد شده است .» در یک نظام اسلامی باید تلاش شود با تشویق حیات مؤمناه و پشتیبانی از مؤمنان و مقابله با دشمنان جبهه ی ایمان ، امنیّت و عدالتی همه جانبه و فراگیر را برای همه ی شهروندان جامعه ی اسلامی و حتی غیر مسلمانانی که در پناه آن زندگی می کنند، فراهم می نمایند. البته این کار باید بدون غفلت از زندگی دنیایی را با تأمین نیازهای این جهانی باشد تا بتواند زمینه ی ورود سرشار از عافیت و سلامت و ایمن از عذاب را به زندگی آن جهانی و اخروی آماده سازد. اگر امنیت نباشد کسی اطمینان به ادامه ی زندگی در این جهان را پیدا نمی کند. جهانی در آن زندگی جریان دارد ، عالم ماده است و مبنای آن بر مزاحمت ها ، تضادها و برخوردهاست . در عالم ما ، ناملایمات و جریان های موافق و اتفاقات متناسب بسیاراست که به طور غیر قابل پیش بینی در آستانه ی وقوع است و آرامش را نابود می سازد . ادامه ی حیات آنگاه میّسر خواهد بود که سایه ی امنیت برسر انسان گسترانیده شود و هیچ تجاوز و تهدیدی عرصه را برزندگی انسان تنگ نکند. امام باقر (علیه السلام ) می فرماید :« خداوند عزَّوَجل بندگانی خاصی دارد که آنان را از بلا حفظ می کند پس آنان را در عافیت زنده می دارد و در عافیت روزی می دهد و در عافیت از دنیا می برد و در عافیت می انگیزد و در عافیت در بهشت ساکن می گرداند.» از این رو انسان پیوسته از خدا می خواهد که مأموران نظام تکوینی این عالم همه ی شرها را از او بردارد و به یمن رحمت و مغفرتش ، عافیت عطا فرماید. عافیت معنوی مدّعیان ایمان به خدا و روز جزا ، عملاً اصالت در زندگی را به این بدن خاکی اختصاص داده اند که چندی پیش خاک بوده و چندی بعد نیز خاک خواهد شد و قلب را که حقیقت روح و جان است وبرای تحصیل سرمایه ی حیات ابدی به این دنیا آمده است از قلم انداخته اند و در زندگی به حسابش نمی آورند ، نه سخن از بیماریهای آن به میان می اورند ونه به فکر علاج آنها هستند و این جهل است که تن خاکی که ابزار کار و مرکب سواری جان است را رکن اصلی و شخصیت واقعی بشمارند !! در دنیا معیار و ملاک خوشبختی و غرّ و شرف در میان مردم ، داشتن اموال فراوان و فرزندان سالم و … است ولی در عالم آخرت ، در پیشگاه حضرت خالق منّان ، تنها معیار و ملاک عزّ و شرف و سعادت ، داشتن جانی سالم و مبرّی از آفات روحی و دارنده ی اعتقادات حقّه و اخلاق فاضله و اعمال صالحه است . یقین مشکل بزرگ این است که اکثر انسانها نمی دانند اصلاً دردشان چیست تا دنبال درمانش بگردند! فکر می کنند دردشان مربوط به زندگی مادّی است . چون پول ، خانه ، ماشین ، زن و بچه و … ندارند ، درد دارند و لذا پیوسته با جدّ تمام برای به دست آوردن همین ها در تقلّا و تلاش می باشند و هیچگاه هم از دردِ نداشتن ، نجات نمی یابند. این برای این است که ندانسته اند چون خدا ندارند درد دارند ، درد هجران ، درد فراق ، درد جداماندن از محبوب اصلی و حقیقی شان . هم اکنون مردم دنیا به چنین درد بی درمانی مبتلا شده اند و نمی فهمند که عافیت و به دور ماندن از این درد پناه بردن به خداوند متعال است و باید در اصلاح ایمان و اعتقادات اندیشید. اگر انسانها همه چیز را از خدای سبب ساز بدانند و به واسطه ها توجه نکنند ، بلکه همه را چیره ی فرمان و حکم خداوند بدانند به یقین رسیده اند. پیامبراکرم ( صلی الله و علیه و آله )می فرمایند : « سَلُوالله العافیة ، فما اَعطی عَبدُ اَفضَلِ مِنَ العافیة اِلاالیَقین» « از خداوند طلب عافیت کنید که به بنده ای چیزی بهتر از عافیت عطا نشده است مگر یقین » یقین ، ضدّ شک و تردید ، و مرتبه ای از مراتب علم است . بطوریکه علم به مرتبه ای می رسدکه نفس به آن اطمینان می کند و در قلب رسوخ می یابد و همانطور که عقل بدان ایمان و یقین قطعی دارد ، قلب نیز آن را تصدیق می کند در این مرتبه است که راه ورود شک ، وهم ، خیال و سایر خطورات منافی یقین ، به ذهن بسته می شود و این حالت همان است که در لغت و اصطلاح یقین نامیده می شود. راغب اصفهانی ، یقین را چنین تعریف کرده است :« یقین … آرامش یلفتن فهم همراه با ثبات حکم است.» اهل دل ، با اقتباس از قرآن ، برای یقین ، سه مرتبه ذکر کرده اند « علم الیقین ، عین الیقین و حق الیقین » مراد آنان از علم الیقین ، یقین ناشی از دلالات حسّی است مثلاً یقین به مرگ بر اثر مشاهده مرگ دیگران . مقصود از عین الیقین ، یقینی که به وسیله چشم ظاهر یا چشم بصیرت حاصل می شود ، مانند یقین به مرگ هنگام جان دادن . منظور از حق الیقین ، یقینی است که بر اثر وجدان کردن یک امر ، پدید می آید مانند یقین به مرگ ، آنگاه که آدمی طعم آن را می چشد. آیات (كَلَّا لَوْ تَعْلَمُونَ عِلْمَ الْيَقِينِ) به علم الیقین اشاره دارد معنایش این است که اگر افرادبه مرگ – که وقوع آن حتمی است – توجه کنند ، مال ، مقام ، فرزندان ، خاندان و به طور کلّی دنیا آنان را به خود مشغول نخواهد کرد . (ثُمَّ لَتَرَوُنَّهَا عَيْنَ الْيَقِينِ) اشاره به عین الیقین دارد معنایش این است که در روز قیامت ، مردم ، دوزخ را به یقین می بینند و کلمه ی ثمَّ برای بیان تأخیر و لام قسم برای تأکید آمده است . (ثُمَّ لَتُسْأَلُنَّ يَوْمَئِذٍ عَنِ النَّعِيمِ ) اشاره به حقّ الیقین دارد معنایش این است که از مردم در مورد نعمتهای ظاهری ، مانند قرآن ، ولایت و نعمتهای باطنی ، مانند عقل و استعدادهای استکمالی بازخواست شود. از فواید یقین ، دستیابی به مقام خضوع و خشوع و قیام به انجام وظایف بندگی ، توکل ، تفویض امر به خداوند ، دل کندن از مردم ، دل بستن به حق تعالی ، تسلیم و رضا به قضا و قدر الهی است . اگر انسان حقیقت برایش روشن شود به ضمانت خداوند فرازمند در مورد روزی اطمینان پیدا می کند ، وطعمش از مال مردم گسسته می شود و می داند که هرچه برایش مقدّر شده بی گمان به دستش می رسد ، پس اگر قلبش این معنی را بفهمد که هرکس به قدر ذره ای کردار نیک یا بد انجام دهد ، آن را می بیند و بداند که خدا در هر حال از او آگاه و بر اندرونش داناست و تمام افکار درونی او را می نگرد ؛ در این صورت در همه حال و هرکاری ادب می شود و خدا را چنان عبادت می کند که گویی او را می بیند ودر آبادانی درون و پاکسازی و آراستگی آن را مقابل چشم بیدار و نگرنده ی خدا بیش از آراستگی ظاهرش در مقابل دیدگاه مردم تلاش می کند. حضرت علی (ع) می فرماید : « سلاح ٌ المؤمِن الصِّبرُ عَلَی البَلاءِ والشُّکرُفی الرَّخاء ؛ اسلحه ی کسی که سقسن دارد ، صبر هنگام گرفتاری و شکر هنگام آسایش است .» و مقصود از یقین ، عافیت داشتن قلب است از جهل و شرک که بالاتر و شریف تر از عافیت بدن است و آن حضرت – صلی الله و علیه و آله و سلُم – در دعای خود می گفت :« وَالعافیه اُحِبُ الی ؛ عافیت برایم دوست داشتنی تر است.» بصیرت قلب اصلی ترین وظیفه انسان در دنیا ، شناختن قلب و پی بردن به موازین عافیت و بیماری آن و آگاه شدن از انحاء بیماری قلب و یافتن راه های معالجه به آن بیماری ها است . قلب مرکزی است که همه چیز انسان به آن وابسته است و تحیت هرکس به اندازه ی اندیشه و مرکز احساس و قوای او است زیرا منظور از قلب در اینجا ، همان عضو صنوبری شکل واقع در طرف چپ سینه نیست ، بلکه مقصود مرتبه ی روح انسانی است که عافیت و بیماری آن ، نشأت گرفته ی از افکار و عقاید و اخلاق و اعمال نیک بر انسان است . و آن حقیقتی است به نام روح و قلب و جان و عقل که هریک وجه تسمیه ای دارد، اگر به روح انسان ، قلب گفته می شود ، از آن نظر است که مرکز احساس ها و تصمیم گیری ها و پذیرش و استقرار ایمان و عواطف است و در این مرتبه است که پدیده های نفسانی نظیر : خوف ، شجاعت ، محبت ، غضب ، تولّی و تبری و عشق صورت می پذیرد . و اگر قلب مدخل و مرکز شیطان گردد . در این صورت تمامی تصمیم گیریهای انسان غلط و همه احساسهای او نابه جا شکل خواهد گرفت و فرد هرگز از ایمانی استوار – که ضامن سعادت او باشد – برخوردار نخواهد بود . آری ، دل هرجایی ، بی قیمت است و دل را قراری بایر و تنها قرارگاه دل ساحل یاد حضرت معبود است . قرآن کریم می فرماید :« أَلا بِذِكرِ اللَّهِ تَطْمَئِنُّ القُلُوبُ ؛ هان ! دل ها فقط با یاد خدا آرامش می گیرد .» بصیرت و بینایی دل نتیجه قوام و ثبات قلب ، به خداوند متعال است و او از قلب آدمی به انسان نزدیک تر است ، به طور کلی باید گفت که قلب را از آن رو بدین نام خوانده اند که پیوسته دستخوش تغییر و دگرگونی است و پس اگر مقهور شیطان گردد ، دائماً در معرض خیالات و تشویش خاطر است و اگر در اختیار خداوند قرار گیرد از الهامات و عنایات خاص الهی بهره مند می گردد. کسی که قلبش با ذکر ویاد خدامأنوس است ، اعمال و رفتارش استمرار یاد خدا می شود . یادخدا رفتار و عملش را اصلاح و باز سازی می کند و پیوسته او را در راه عبادت و بندگی خاص ، ثابت قدم نگه می دارد. چنانچه قرآن کریم می فرماید : « وَ اذْکُرْ رَبَّکَ في نَفْسِکَ تَضَرُّعاً وَ خيفَةً وَ دُونَ الْجَهْرِ مِنَ الْقَوْلِ بِالْغُدُوِّ وَ الْآصالِ وَ لا تَکُنْ مِنَ الْغافِلينَ»« پروردگارت را در دل و نفس خویش از روی تضرع و خوف آهسته و آرام ، صبحگاهان و شامگاهان یاد کن واز آن غافل مباش .» هر انسانی به هراندازه در عافیت و پاک نگه داشتن قلب تأمین تغذیه معنوی این کانون از طریق توجّه در اخلاص و عبودیّت کوشش کند ، به همان اندازه از یک سلسله الهامات و القائات رحمانی بهره مند می گردد که همان بصیرت قلب است ؛ بینش خاصی که انسان را برای آگاهی های لازم و دریافت های دقیق آماده می کند . اگر این بینش خاص قوّت و شدت بیشتری بیابد ، باورهای عقلانی و برهانی او عمیق تر گردیده و جرّقه نخستین درجات دید قلبی او – که ارتباط با ملکوت عالم است – نهاد جان او را روشن می سازد و به تدریج فرد در پیوند با ملکوت عالم و فرشتگان و مأموران الهی قرار گیرد و آثار چنین کرامت عظیمی در رفتار و کردار وی به خوبی پدیدار می شود . تفاوت چنین انسانی با یک فرد عادی در ذات و ماهیت آن دو است . براین پایه ، مؤمن و کافر در واقع دو ماهیت متفاوت دارند که حتی در رفتارهای به ظاهر مشترک – چون خوردن و خوابیدن – هدفهای متضّادی را دنبال می کنند . یکی جزء عمر گذرانی و گام جویی نمی شناسد و دیگری مقصود از این امور ابتدایی را تکامل و رشد معنوی می داند. خوف و خشیت خوف از خدای متعال ، یکی از بزرگترین نعمات و مهمترین صفات نیکو و پسندیده است که موجب بازداشتن آدمی از مخالفت با خداوند است و از این رو کلمه تقوی و مشتقّات آن در مورد خوف به کار رفته ، تا آنجا که معنای مجازی آن مسحثور گشته است . کلمه تقوی در قرآن بیش از صدبار به کار رفته و مقصود از آن ، معنای خوف بوده است با این توجه ، می توان که تمام خیرات و پاداشهایی که در دنیا و آخرت برای فرد متّقی و پرهیزکار ذکر شده ، در واقع شامل افراد خداترس می باشد . زیرا متّقی و پرهیزکاردر اصطلاح قرآن ، عرف ولغت به معنای انسان خداترس است . امام صادق (ع) می فرماید : « ألهَیثم بنِ واحِدٍ قالَ سَمِعتُ أباعَبدِاللهِ علیه السَّلام یقولُ: مَن خافَ الله اخافَ الله مِنهُ کلَّ شی ءٍ وَ مَن لَم یَحفِ الله اخافُه اللهُ مِن کُلِّ شَی ءٍ هیثم بن واحد گوید از امام صادق (ع) شنیدم که فرمودند : هرکس از خدا بترسد ، خدا همه چیز را از او می ترساند ، هرکس از خدا نترسد ، خدا او را از هرچیزی می ترساند .» مراتب خوف خوف دارای درجات و مراتبی چند است : الف) خوف عوام که مایه پرهیز از گناهان و بهتر از آن ، دوری از شبهات و نیکوتر از آن ، اجتناب از مکروهات است . ب) خوف خواص که مانع از « ترک اولی » در حد توان بشری است . این خوف ویژه انبیاء و فرستادگاهی الهی است . ج) خوف اخصّ خواص که مانع از توجه به غیر حق تعالی است و مخصوص رسول خدا – صلی الله و علیه و آله و سلم – و عترت پاکش که درود خدا برآنان باد – می باشد . حضرت علی (ع) می فرماید : « غائَةُ المَعرِفةِ الخَشیَة ؛ نهایت شناخت خداوند ترس از اوست .» خوف خدا بر سه قسم است : • خوف بنده از عظمت جلال و کبریاء خداوند که آنرا خشیت می گویند . • خوف بنده از اعمال زشتی که قبلاً انجام داده و گناهانی که مرتکب شده است . • خوف از هردو یعنی هم از عظمت جلال و هم از معاصی. هرقدر معرفت بنده نسبت به عظمت و جلال خداوند بیشتر باشد و به عیوب و گناهان بیناتر باشد ، ترس از خوف او زیادتر خواهد بود . قرآن کریم می فرماید: « إِنَّما یَخشَی الله مِن عبادِهِ العلماءُ ؛ از اصناف مردم تنها عالمان و آگاهان اند که از خدا می ترسند. » خوف و خشیت از خدا از مراتب رفیع ودرجات منیع است ، زیرا فضیلت هر صفتی به قدر اعانت کردن آن است برتحصیل سعادت ابدی و هیچ سعادتی بالاتر از رسیدن به مقام قرب الهی نیست . خوف از خداوند می تواند آدمی را از شهوات دور سازد و به انس و ذکر و فکر در جلال و عظمت خدا دعوت کند. خوف از خدا از لوازم ایمان به حق است . قرآن می فرماید : « إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ الَّذينَ إِذا ذُکِHYPERLINK “http://tadabbor.org/?page=tadabbor&SOID=8&AYID=2″رَ اللَّهُ وَجِلَتْ قُلُوبُهُم : در همانا مؤمنان کسانی هستند که وقتی خدا را یاد می آورند دلهاشان دچار ترس شود و چون آیات الهی برآنان خوانده شود ایمانشان افزوده گردد.» در جای دیگر برای کسانی که خوف از خدا دارند ، بهشت جاودان و نعیم بی پایان آن را وعده فرموده :« وَ أَمَّا مَنْ خافَ مَقامَ رَبِّهِ وَ نَهَي النَّفْسَ عَنِ الْهَوي ، فَإِنَّ الْجَنَّةَ هِيَ الْمَأْوي»« و اما آن کس که از مقام حضرت ربوبیّت ترسید و نفس سرکش را از هوا و هوس باز داشت همانا بهش جاودان جایگاه او خواهد بود .» چشمی که از خوف خدا گریان شود در قیامت خندان خواهد بود . خوف ثمره ی علم ، حال و عمل است و قوّت خوف به اندازه قوّت معرفت به جلال خدای و صفات و افعال او ، و به عیبهای نفس انسان ، وآنچه پیش می آید هنگامی که با خطرها و هولها مواجه می شود. خوف تازیانه ی بریتعالی است که به وسیله ی آن بندگان خود را به سوی مواظبت از علم و عمل می برد و در نتیجه به مرتبه ی قرب او راه یابد . صالحان و عابدان عمری در طاعت پروردگار کوشیدند و شربت محبت و بلا را نوشیدند و از خوف خدا پیوسته می لرزیدند، اما به فضل و کرم او هم رجاء واثق داشتند و نیک می دانستند که بدون اسباب کار نمی توان به ساحت قدسی ربوبی راه یافت . شکی نیست که خوفی که به یأس و ناامیدی برسد آدمی را از عمل باز می دارد زیرا نشاط خاطر را که انگیزه ی عمل است از میان می برد و کسالت را که مانع از عمل است پدید می آورد و چنین خوفی عین فساد و نقص و خسران است ، و در نطر عقل و شرع هیچ رحجانی ندارد. و در شرع رجاء و امید مورد ستایش قرار گرفته و مردم به آن مکلف شده اند تا به وسیله ی آن خود را از صدمه ی خوف که منجر به یأس و ناامیدی می شود نگاه دارند. پس خوف پسندیده آن است که آدمی را با حفظ حیات و تندرستی و سلامت عقل به عمل رهنمون شود ، و اگر از حد بگذرد موضعی است که باید آن را علاج کرد . حضرت علی (ع) می فرماید : « إذا اصطَفَی اللهُ اَجَلبَبَهُ خَشیَتَهُ ، وقتی خداوند بنده ای را دوست دارد ، ترس خود را مانند پیراهنی بر بدنش می پوشاند. » همچنین می فرمایند:« الخوفُ مِنَ اللهِ فی الدنیایُؤمِنُ الخَوفَ فِی الاخِره، مِنهُ ؛ ترس از خدا در دنیا ، از ترس در آخرت ، امنیت می دهد. » با درخواست عافیت از خداوند ، خوف و خشیت نیز در خواست می شود که پایبند به اطاعت از خداوند باشد تبدیل شود. عافیت در دین خداوند متعال در هندسه ی ، حکیمانه ترین نقشه ها را ترسیم فرموده است و در نظام تشریع نیز هماهنگ با عالم تکوین ، عالی ترین و آسان ترین فرمان ها را به وسیله ی بهترین بندگان خود در هر عصر برای ارشاد انسان ها فرو فرستاده است . بنابراین آنچه در نظام مقررات تکوینی و دستورهای تشریعی رقم خورده به صلاح مردم ومطابق با نیازهای واقعی آنان است . براین پایه اگر انسانها دستورهای الهی را در تمامی برنامه های زندگی حاکم کنند و خداوند متعال را براین امور شاهد و ناظر بدانند بی شک در اصطلاح و مداوای خویش قدم کاملاً مؤثری برداشته اند ولی اگر انحراف یامساحمه در عمل رخ دهر ، انسان از مصونیت لازم برخوردار نخواهد بود و در سایه ی لطف الهی و تشریف رضا و خرسندی خداوند متعال قرار نمی گیرد به عبارت دیگر : زندگی صحیح در این جهان آن گاه مشکل می گیرد که نظام زندگی درست برنظام قانون مند تکوینی این عالم منطبق باشد. این انطباق باید از ساده ترین امور مثل هماهنگ شدن ما با سرماو گرمای کره ی زمین تا پیچیده ترین دستور العمل های تربیتی و ارتقای درجات معنوی را فراگیرد . اگر این همخوانی تشریعی – تکوینی در زندگی انسان صورت گرفت . کم ترین گزند و زمانی متوجّه او نخواهد شد. حضرت علی (ع) می فرماید: « سَببُ الوَرَعَ صَحِّةُ الدّینِ ؛ علت پرهیزگاری ، سلامت دین است . » دستورهای آیین مقدس اسلام از سوی همان خدایی است که قانون مندی را در نهاد هستی جای داده و مطابقت دین و نظام هستی را در بنیاد هدایت خود ، ملاحظه فرموده است. از این رو طبعاً پای بندی به احکام و قوانین نورانی آن ، تضمین کننده ی آسایش و سعادت حقیقی فرد خواهد بود . چنانچه در قرآن آمده است : « سَبَّنا فی سُبُلِ احسانِهِ ؛ به واسطه ی دین ، ما را در راه ه های احسان و نیکوکاری راهی نمود.» امام علی (علیه السلام ) در بخش اول خطبه ِ 99 در نهج البلاغه می فرمایند:« نَحْمَدُهُ عَلَى مَا كَانَ وَ نَسْتَعِينُهُ مِنْ أَمْرِنَا عَلَى مَا يَكُونُ وَ نَسْأَلُهُ الْمُعَافَاةَ فِي الْأَدْيَانِ كَمَا نَسْأَلُهُ الْمُعَافَاةَ فِي الْأَبْدَانِ» در سومین و چهارمین جمله می فرماید :« ما از او سلامت در دین می طلبیم و آن گونه که سلامت دینشان اهمیت می داند وضع خوبی داشتند ولی افسوس ! یک بیماری مختصر جسمانی گاه انسان را به دنبال طبیبان متعدد می فرستددرحالیکه به خاطر ده ها بیماری خطرناک معنوی واخلاقی و دینی ، حتّی به دنبال یک طبیب هم نمی رود !!» بعضی از شارحان نهج البلاغه این سخن را از بعضی از متفکّران انسان شناس نقل کرده اند که « اگر یک صدم اشکهایی که برای شکم های گرسنه و بدنهای برهنه ریخته می شود، برای ارواح گرسنه ی معرفت و برهنه از فضایل ریخته می شد ، هم گرسنگی ها و برهنگی های جسمانی از بین می رفت و هم گرسنگی ها و برهنگی ها ی روحی زایل می گشت .» امام باقر ( علیه السلام ) می فرماید: سلامةُ الدین و صحةُ البَدَن خیرُ مِنَ المال، دالمال زَینةٌ مِن زینةِ الدُنیا حَسَنَةٌ ؛ سلامت دین و تندرستی بهتر از مالند و مال زیور نیکویی از زیورهای دنیاست .» نعمت دین و تعالیم و حیانی را خداوند برای هدایت مردم نازل فرموده است تا راه مستقیم را در بین بی نهایت خطوط انحرافی تشخیص داده و براساس آن عمل کنند . آثار عافیت تقرب به درگاه پروردگار متعال و توجه خالصانه به حضرت حق ، عالی ترین هدف و پاکترین انگیزه ای است که ممالک را در راه دشوار خود همراهی کرده از عنایات مخصوص الهی و توجّهات اولیای خداوند بهره مند ، و از امنیّت و عافیت و سرعت حرکت به طور کافی و کامل برخوردار می سازد . سالک باید بداند اگر از مقصد اعلای خویش فاصله نگیرد و از سطح بلند خلوص نیت تنزّل نیابد ، به همان نسبت از عنایات ویژه ، امنیٍّت راه و سرعت سیر خویش بهره مند خواهند گشت . آرامش آرامش حالتی است در دل که باعث احتیاط و تأمل در امور و درنگ و تأنی ( ضد عجله ) در گفتار و کردار است . « توقف »( درنگ ) به تأنی نزدیک است و فوق بین آنها این است که توقف ، سکون قبل از شروع به کار است و تأنی سکون و آرامش بعد از اقدام به عمل است به طوری که حق هر جزء ، کار ادا شود و « وقار » شامل توقف و تأنی ، هردو است و آن نتیجه ی آرامش و سکون نفس در گفتار و کردار و حرکات پیش از اقدام آنها است و آن نتیجه ی قوت و بزرگی نفس است و در میان فضایل نفسانی کم صفتی است که به شرافت آن باشد ، ودر اخبار آمده است که « مؤمن متصف به صفت وقار است .» و طمأنینه در افعال و حرکات پیش از آنکه ملکه شود وقار نامیده می شود و چون ملکه شد سکینه خوانده می شود، زیرا سکینه آرامش باطن است و وقار ، آرامش ظاهر . آرامش صفت نفس و دل است . قرآن کریم می فرماید: « هُوَ الَّذي أَنْزَلَ السَّکينَةَ في قُلُوبِ الْمُؤْمِنينَ ؛ اوست آن کسی که در دلهای مؤمنان آرامش را فرو فرستاد .» محمد بن مسلم گوید :« امام باقر (علیه السلام ) فرمودند: سکینه (آرامش ) ایمان است .» کلمه ی « سکینه » معنای آرامش را می دهد و همچنین به دلیل آن هم اشاره می کند که عبارت است ا ز امنیت ، رضایت خاطر و اطمینان ، می باشد . زندگی همراه با اطمینان و خالی از هرگونه شک و تردید و دودلی و تزلزل را آرامش گویند. زیرا زندگی همراه با شک و تردید هم چون کشتی لغزانی است که دست خوش امواج سهمگین دریا بوده و هرلحظه در نشیب و فراز قرار دارد و به هیچ وجه نا خدای کشتی برآن مسلط نیست ، بلکه سرنوشت او در دست دریا بوده و آینده و هدفی برای او پیش بینی نمی شود. آرامش در زندگی مقوله ای است که بسیاری نشانی از آن ندارند ؛ بعضی آن را در لابه لای انبوه زر وزیور ، برخی دیگر در کنار ذخائر بسیار زیاد آب و خاک و عده ای در خوش گذرانی و هوس بازی و … جست و جو می کند . در حالیکه همه اینها اندیشه های غلط و نادرستی است که رهروان خود را به ضلالت و گمراهی می کشاند و این گونه افراد همه به این واقعیت رسیده اند که نه تنها زندگی با طمأنینه و آرامش در کنار این گونه افکار مبهم و موهوم یافت نمی شود بلکه دستخوش اضطراب و نگرانی بیشتر خواهد بود . کسانی که دریافتند که به راستی قدرت واقعی از آن خدا بوده او در هر کمالی بی نهایت است ، در کنار عظمت رب متعال آسوده زیسته و به هیچ کس نیازمند نخواهد بود و با وثوق کامل و اطمینان قطعی خود را به هیچ کس وابسته نمی بیند. هیچ بادی آن را به لرزه در نمی آورد و هنگام رو به رو شدن با نا ملایمات ، جانهایشان آرام است و به خاطر همین اطمینان است که بی تابی در آنها راه ندارد و جانشان با اطمینان ، عجین شده است . اینان هیچ گاه مضطرب نمی شوند و ترسی به دل راه نمی دهند ، نه غم گذشته را می خورند ونه از آینده تشویش دارند . در برابر حوادث ستوار و تزلزل ناپذیرند. اگر بتوانند ، مشکلات را حل کرده وگرنه آنها را تحمل می کنند و سختیها و نا ملایمات را گذرگاه کمال دانسته و ازاین جهت آنها را نعمت می دانند . در طریق ایمان ثابت قدم و استوارند و از خداوند تداوم و کمال این تزلزل ناپذیری را می طلبند. از آثار عافیت آرامش است که با رسیدن به آن در کناررحمت و کرامت خداوند از هر گزندی می توان آسوده شد . امنیت روانی از جمله آثار عافیت طلبی رسیدن به امنیت روانی است و همه ی انسان ها در زندگی به دنبال موفقیت ، یعنی رسیدن به خواسته های خود ، کمال و آرامش و امنیت هستند و یکی از مفاهیم مبهم در بهداشت و سلامت روان نیز ، مفهوم « امنیت روانی » است . اگر فرد امنیت روانی نداشته باشد ، زندگی اش بی معنا و از سلامت روانی ، بی نصیب خواهد بود . امنیت روانی یعنی داشتن روح و روانی عاری از هراس . این نعمتی بزرگ است که در سایه ی امنیت و آرامش بوجود می آید . اگر موفقیت ، آرامش و لذت در زندگی کمرنگ است باید دانست که به جزء با خدا بودن راه دیگری ندارد. انسانی که زندگی خود را براساس دستورات و فرمان خدا شروع و تنظیم می کند ، به یقین به خواسته ی خود می رسد و اگر هم چیزی را خواست و به آن نرسید ، یقین دارد که این نرسیدن به سود و مصلحت اوست . امنیّت بزرگترین پاداشی است که در تمیز اهل حقّ از باطل ، به اهل حقّ اعطا می شود. همان گونه که قرآن کریم می فرمایند:« HYPERLINK “http://tadabbor.org/?page=quran&SID=6&AID=81″فَأَيُّ الْفَريقَيْنِ أَحَقُّ بِالْأَمْنِ » کدام یک از دو دسته شایسته ی امنیّت هستند؟ همچنین مؤمن و صفات ایمانی ، اصلی ترین خواستگاه صدور کنشهای امنیّت زاست . پیوند معنایی ناگسستنی امنیّت با کلمه های اسلام ، ایمان و مؤمن نشان دهنده ی اهمّیت و جایگاه فوق العاده ی آن است . قرآن و روایات بیانگر این نکته ی بسیار مهم هستند که هرگونه امنیّتی ودر هر بعد از ابعاد آن در ایمان و اعتقادات معنوی و الهی ریشه دارد. می توان گفت ، بستر سازی حیات معنوی طیّبه و حسنه برای تربیت و تذهیب افراد چه در حوزه رفتاری فردی و چه اجتماعی و دوری آنها از حیات سیئه و غیر ایمانی ، اصلی ترین سازو کار تأمین امنیّت روانی است . اطمینان قلبی اطمینان قلبس ضدصفت مذموم یعنی خوف است ، که شخص در برابر مخاوف چون کوه بایستد و در برابر تندبادهای زندگی مقاومت و استقامت داشته باشد . افرادی که از این فضیلت انسانی بهره مند و صاحب قلوب استوار و نفوس مطمئنّه می باشند ، در نظر مردم حشمت و وقاری احترام انگیز دارند. قرآن کریم می فرماید :« یَا أَیَّتُها النَّفسُ المُطمَئِنَّة ، إِرجعی إِلی ربِّکَ راضیةً مَرضیة، فَادخلی فِی عِبادی ،وَادخلی جَنََّتی ای نفس قدسی مطمئن و آرام به حضور پروردگارت بازگرد که تو از او خشنودی و او از تو راضی است . پس در صف بندگان من در آی و وارد بهشت شو . » نفس از آن جهت مطمئنه نامیده شده است که روح انسان صاحب یقین آرام و مطمئن است . زیرا یقین به معنی ثبات فکر است و گمان را در آن راهی نیست . در واقع مقصود از نفس مطمئنه ، قلب مطمئن است که اضطراب ، تشویش خاطر و خیالات و همّیه و شیطانی در آن راهی ندارد و در پناه خداوند متعال از شرّ هر شیطانی اعم از آنکه جن یا انسان و یا خود آدمی باشد ، در امان است . امام سجاد (علیه السلام ) در صحیفه سجادیه ، از خداوند سبحان در خواست نموده است که آرامش و اطمینان قلب را با عنایت مستقیم خود و مدد اولیایش تأمین فرماید ، که به راستی آرامش و طمأنینه جان تنها با توکل و رضا تسلیم حاصل می گردد. پس می توان اطمینان قلب را آثار عافیت دانست. توکل توکل یکی از منزلگاههای دین است که در مرحله ی عالم و درک ، پیچیده و در مقام عمل سخت است . کسی که باور استوار پیدا کند که غیر از خدا فاعلی نیست وهیچ قوه و قدرتی جزء از سوی او نیست و او برای کفایت بندگان خویش هم علم و هم قدرت کامل دارد و هم به بندگان – گروهی و فردی – توجه و عنایت تمام دارد و بداند که برتر از قدرت او قدرتی ، و بالاتر از علم او علمی ، و بالاتر از توجه او توجهی نیست . بی گمان قلبش بر خدا تکیه خواهد کرد و به غیر او نه در آشکار و نه در پنهان توجه نخواهد نمود . اما کسی که این حال را در خویش نیلبد ، یا از سستی یقین است و یا از سستی و بیماری قلب ، به این معنی که گاهی ترس ، قلب انسان را فرامی گیرد و تحت تأثیر اوهام از جای کنده می شود . در چنین زمانی خواستن عافیت از خداوند اهمیت پیدا می کند . بنابرای ، توکل جزء با استواری قلب و قوت یقین حاصل نمی شود . زیرا آرامش به این دو ، فراهم می شود و آرامش قلب غیر از حالت یقین است . چه بسیار کسانی که یقین دارند ولی آرامش و طمأنینه ندارند . چنانچه خداوند فرازمند به ابراهیم خلیل فرمودند: « أَ وَ لَمْ تُؤْمِنْ قالَ بَلي وَ لکِنْ لِيَطْمَئِنَّ قَلْبي»؛ « آیا ایمان نیاورده ای ؟ گفت چرا، ولی برای اینکه قلبم مطمئن و آرام شود. » و چه بسیار کسانی که آرامند ولی یقین ندارند . همانند همه ی صاحبان ادیان و مذاهب ، برای نمونه یهودی به مذهب یهود آرام است ولی یقین ندارد، زیرا برمبنای گمان و و نیروی هوای نفس کار می کنند و از هدایتی که پروردگارشان فرستاده و یقین آور است روی گردانند. اگر انسان بداند همه چیز از درگاه خدا بوده و عافیت در آن جا است ، هرگز دست نیاز به در دیگران دراز نمی کند . سرچشمه ی تمام گرفتاری های ما در یک نقطه است و آن ، گم کردن و ندانستن طریق نجات و توکل می باشد ، چه بسا به واسطه ی همین غفلت برخواسته ها است که گره های غیرقابل گشایش در کارها می افتد در واقع اگر خدا نخواهد چنان چه در گرد زمین و آسمان هم به جست و جو پرداخته شود امکان دریافت مطلوب فراهم نخواهد بود . قرآن کریم می فرماید :« وَ عَلَي اللَّهِ فَتَوَکَّلُوا إِنْ کُنْتُمْ مُؤْمِنينَ؛ برخدا توکل کنید اگر مؤمن هستید .» چه جایگاه فرازی است مقام توکل که هرکه به آن رسید مهرو محبّت خدا براو خورد و در سایه سار کفایت او در آمد ، زیرا قرآن کریم فرمود :« إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الْمُتَوَکِّلينَ خداوند توکّل کنندگان را دوست دارد. » حسین بن علوان گوید :« در مجلسی بودیم که در آن علم می آموختیم در حالیکه در یکی از سفرهای خرجی من تمام شده بود ، یکی از دوستانم به من گفت : برای مشکلی که برای تو پیش آمده به چه کسی امیدداری ؟گفتم : به فلانی . گفت : به خدا سوگند که حاجتت روا نشده و به امید خود نرسی و خواسته ات برآورده نخواهد شد. گفتم : خدایت رحمت کند ، تو از کجا می دانی ؟ گفت : امام صادق(علیه السلام ) برایم نقل نمود که او در یکی از کتاب ها خوانده است که خداوند تبارک و تعالی می فرماید : به عزت و جلالم و بزرگواری ام و چیرگی ام برعرش سوگند که هرکس از مردم که به کسی جز من امید ببندد ، امید او را با نا امیدی قطع می کنم و لو را لبلس خواری نزد مردم می پوشانم و از مقام قرب به من می دانم و از فضل خود دور می کنم. آیا در گرفتاریها به غیر از من امید می بندد و حال آنکه گرفتاری ها به دست من است وبه دیگری امیدوار می شود. من آنچه را که او از من نطلبیده بود ، از بخشش خود به او دادم ، سپس آن را از او گرفتم ولی برای بازگرداندنش از من درخواست نکردبلکه از دیگری در خواست نمود. آیا امیدواران از اینکه به کسی جز من امید داشته باشند . هراسی ندارند؟ پس اگر همه ی اهل آسمان هایم و همه ی اهل زمینم امیدوار باشند و من به هریک از آنان مانند آنچه را که همه امید و از آن بودند بدهم ، از ملک من به اندازه ی یک عضو مورچه ای کاسته نخواهد شد ، و چگونه از مُلکی کاسته شود که من فرمانروای آنم ؟پس بدا به حال آنان که از رحمت من ناامیدند، و بدا به حال کسی که از من نافرمانی نموده و پروانکرد. آدمی با توکل به خدای توانا ، خود را در سختی ها تنها نمی بیندو با ناامیدی ، سرگشتگی و حیرت روبرو نمشود . خداوند، نور الانور در دل های افسرده است . او راهنمای همه ی کسانی است که به او دل بسته اند. قرآن کریم از زبان رسول خدا (صلی اللهُ علیه و آله ) در اهمیت توکل می فرمایند:« إِنِّي تَوَکَّلْتُ عَلَي اللَّهِ رَبِّي وَ رَبِّکُمْ ما مِنْ دَابَّةٍ إِلاَّ هُوَ آخِذٌ بِناصِيَتِها إِنَّ رَبِّي عَلي صِراطٍ مُسْتَقيمٍ ؛ درحقیقت من به خدا،پروردگار خودم و پروردگار شما توکل کردم ، هیچ جنبنده ای نیست مگر اینکه او مهار هستی اش را در دست دارد، به راستی پروردگار من بر راه راست است .» بدیهی است توکل از آثار عافیت است و حفظ آن نیز مراقبت مداوم در تمام صحنه های زندگی را می طلبد. لزوم استفاده از نعمت عافیت در جلب خشنودی خداوند عافیت و سلامت و گشایش روزی و نشاط روحی نباید موجب غرور و فراموشی خداوند سبحان گردد. بلکه لازم است به عنوان فرصت به آنها نگاه شود و در راه جلب خشنودی و فضل خدای بزرگ مورد استفاده قرار گیرد. بنابراین ، نشاط و عافیت که موجب اطاعت الهی می شود. خود مستوجب شکرانه ی بزرگی است و این بدان معنا است که صرف کردن نشاطو عافیت در عبادت و بندگی نه تنها نباید مایه ی عجب وطلب کاری از خدا شود ، بلکه خود منّت و رحمت جداگانه ای است که سپاس و حمد دیگری را می طلبد. آری ، اگر انسان صفت های الهی را در بی خبری از خدا صرف کند ، این تنّعم ، استدراج را در پی خواهد داشت و فساد و تباهی را برای فرد غافل فراهم می آورد. قرآن کریم می فرماید:« فَلَمَّا نَسُوا ما ذُکِّرُوا بِهِ فَتَحْنا عَلَيْهِمْ أَبْوابَ کُلِّ شَيْءٍ حَتَّي إِذا فَرِحُوا بِما أُوتُوا أَخَذْناهُمْ بَغْتَةً فَإِذا هُمْ مُبْلِسُونَ؛ آن گاه که هشدارها را از یادبردند ، درهای همه ی نعمت ها را به روی ایشان گشودیم تا بسیار خوشحال شدند ، ولی ناگهان همه را از آنها سلب کردیم و در این هنگام ، همگی مأیوس شدند.» نا گفته نماند که نعمت و نشاط ، زمینه و خاستگاه غفلت بیشتر است ، در حالی که فقر و بیماری به این میزان غفلت آور نیست . از این رو در جامعه هایی که رفاه عمومی بیشتر است . فسادهای نسل برافکن به نحو شدیدتری نسل انسان را تهدید می کند. بنابراین با پیدایش وسعت رزق و رفاه و آسودگی باید طریق احتیاط را پیش گرفت ، تا دچار طغیان و عصیان نشد ، طغیانی که از هرفقر و بیماری و رنجی ویرانگر تر است . در روایت آمده است که « انسان در قیامت از پنج بازخواست می شود ؛ جوانی قبل از پیری ، توانگری پیش از تهی دستی ، فراغ بال قبل از اشتغال ، سلامتی پیش از بیماری و زندگی پیش از مرگ » از این رو لازم است از این نعمت ها که همگی زود گذر هستند با کمال زیرکی استفاده کرده و فرصت را غنیمت شمرد و زندگی ابدی را پی ریزی کرد. اوج زیرکی در آن است که از فرصت های زودگذر ، شالوده ی سعادت جاودان را استوار ساخت و نهایت بی خبری و نادانی است که دل به جلوه های دروغین و زودگذر در دنیا خوش داشت و از نعمت اصلی غافل ماند. طلب عافیت در شدید ترین مقطع زندگی عافیت در مرحله ای از زندگی که غالباً گرفتاری در آن شدیدتر و پایداری در برابر آن دشوار است طلب می شود گرفتاری هم ممکن است به دو شکل عارض شود ، گاهی دو بعدی است ؛ یعنی هم جنبه ی بدنی دارد و هم بعد روحی ، مانند :فقر و تهی دستی ای که همراه با ضعف و سستی عارض شود و گاهی تک بعدی است ، یعنی تنها جنبه ی بدنی دارد : فتور و سستی جسمی. درهرحال هرکدام از این گرفتاری ها نیازمند مقاومت روحی است تا فرد بتواند مشکل را تحمّل کند، چرا که اگر مقاومت را از کف بدهد و کلمه ای که نشانه ی عدم رضا و تسلیم باشد ، برزبان براند ، تمامی امتیازهای خود را از دست خواهد داد. از سوی دیگر صبر و بردباری به هنگام سختی ها ، اجری عظیم و پاداش حیرت انگیز در پی دارد و این برای آن است که صبر و شکیبایی ، به انسان ظرفیت وجودی می بخشد. حضرت علی (علیه السلام ) می فرمایند:«سَلُواللهَ العَفوَوالعافِیَه و حُسنَ التّوفیق ؛ از خدا بخشش و سلامتی و توفیق کار خوب را بخواهید.» امام باقر ( علیه السلام ) می فرمایند:« اللَّهُمَّ إِنِّي أَسْأَلُكَ مِنْ كُلِّ خَيْرٍ أَحَاطَ بِهِ عِلْمُكَ وَ أَعُوذُ بِكَ مِنْ كُلِّ سُوءٍ أَحَاطَ بِهِ عِلْمُكَ اللَّهُمَّ إِنِّي أَسْأَلُكَ عَافِيَتَكَ فِي أُمُورِي كُلِّهَا وَ أَعُوذُ بِكَ مِنْ خِزْيِ الدُّنْيَا وَ عَذَابِ الْآخِرَةِ ؛ خداوندا ! من از تو هر خیری را که علم تو بدان احاطه دارد ، درخواست می کنم ، و از هر شرّی که علم تو بدان احاطه دارد ، به تو پناه می برم . خداوندا! من از تو در همه ی امورم ، عافیت را خواستارم و از خواری دنیا و عذاب آخرت به تو پناه می برم .» نتیجه گیری سلامت پیوسته در مقابل انحراف از امری فطری و طبیعی است که در زبان عموم به آن « مرض » می گویند و عافیت چیز به حسب خود است. بیماری تن ، خروج حرارت بیش از حد لازم است و بیماری روح ، دور افتادن از فطرت اولیه ، زیرا نهاد انسان ، خداپرست است و برفطرت توحیدی سرشته شده است و هرگز باور ندارد که پدیده ای بی پدید آورده باشد و یا اثری بدون مؤثر به وقوع بپیوندد. براین اساس ، سلامت دل و جان و قلب در زندگی براسا فطرت توحیدی است . از این رو امامن ( علیهم السلام ) سلامت قلب و روح را در یاد خدا دیده و فراغ و آسایش تن در شکرو سپاسگذاری از خدا می دانند. براستی اگر انسان دل با خدا داشته باشد و تن او به شکر خدا بپردازد هرگز زبان او از ذکر و ورد خلق تهی نخواهد بود ، چرا که همیشه زبان آنچنان چرخد که دل برآن منوال است . آن کس که به خداوند قادر و توانای مطلق ، ایمان دارد ، همواره خود را در پناه تکبه گاه امنی می بیند که از هز ضعف و نقصی به دور و نسبت به انجام هر امری قادر و تواناست و از این رو دارای عافیت می گردد. عافیتی که برآمده از روانی امن و آرام است . انسان زمانی به این امنیت و اطمینان نفس می رسد ، که ترن/بم نام خدا برلب و یاد او برقلب و جانش طنین انداخته باشدو آن چنان به خدا دلبستگی پیدا کرده باشد که ذکر او سراسر اندیشه ، عاطفه و رفتارش فرا گرفته و جانش را زنده و آباد ساخته باشد. در نتیجه از خداوند متعال ، باید عافیت فراگیر را در خواست نمود که تمامی ابعاد زندگی برحسب معیار صحیح و معقول بوده و شامل ظاهر و باطن زندگی انسان گردد. با عافیت تمام در دنیا ، آخرت بهتر تأمین می گردد زیرا دنیا متن آخرت است . کانَ مِن دُعاءِ النبی صلی الله علیه وآله وسلم«اللهمَّ إنّی اسَئلُکَ العافیةو شُکرَوتمامَ العافیه فی الدنیاوالاخره از جمله دعاهای پیامبر این بود که خداوندا، من عافیت و شکر عافیت و عافیت کامل در دنیا و آخرت را از تو خواستارم . منابع و مأخذ • قرآن • ابن بابویه ، محمدبن علی ، معانی الاخبار ، ج 2 ، دارالکتب اسلامیه ، چاپ چهارم ، سال 89 • انوری ، حسن ، فرهنگ بزرگ سخن ، تهران ، 81 • انوری ، حسن ، فرهنگ نوجوان سخن ، تهران ، 88 • بیگی ، رو ح الله ، ارزشهای اجتماعی در قرآن ، ص 549 • تمیمی آمدی ، عبدالواحد بن محمد، غررالحکم و دررالکلم ، قم ، صبح پیروزی ، چاپ اول ، سال 92 • دانایی ، امیر هوشنگ ، المرشد فرهنگ جامع عربی به فارسی ، ج 1 ، انتشارات نگاه ، تهران ، سال 87 • راغب اصفهای ، ابوالقاسم الحسین بن محمد، المفردات الفاظ قرآن ، بیروت ، دارالمعرفة • راغب اصفهای ، ابوالقاسم الحسین بن محمد، المفردات فی رغیب القرآن ، بیروت ، دارالمعرفة • سیاح ، احمد ، فرهنگ دانشگاهی المنجدالبحری ، فرحان ، چاپ چهارم ، سال 83 • سعادتی ، رضی الله ، اندرزهای اخلاقی ، انتشارات نسیم انتظار ، چاپ اول ، سال 83 • سعیدی ، سعید ، فرهنگ تاج المعاجم (فارسی- عربی)، نشر ادیان ، قم ، چاپ اول ، سال 85 • شبَّر، سیدعبدالله ، اخلاق ، قم ، آل علی (ع) ، چاپ سوم ، سال 93 • شیخانی ، علی باقر ، سریر سخن ، قم ، نشر هاجر ، سال 93 • صدری افشار ، غلام حسین ، فرهنگ معاصر فارسی یک جلدی ، تهران ، چاپ چهارم ، سال 83 • ضیاءآبادی ، محمد، بنای بندگی ، صفای زندگی ، تهران ، مؤسسه بنیاد خیریه الزهراء ، چاپ اول، سال 91 • طبسی ، شیخ رضی الدین ، مکارم اخلاق ، نورالزهراء، چاپ اول ، سال 90 • عمید ، حسن ، فرهنگی فارسی ، تهران ، اشجع ، چاپ دوم سال 90 • علی بن حسین (ع)، صحیفه سجادیه ، ترجمه ابوالحسن شعرانی ، تهران ، چاپ چهارم ، سال 89 • غزالی ، محمد بن محمد ، احیاء علوم دین ، انتشارات علمی و فرهنگی ، تهران ، چاپ پنجم ، سال 86 • کلینی ، محمدبن یعقوب ،ترجمه سید علی مرتضوی ، اصول کافی، ج 2،3و4 ، قم ، مجتمع ناشران ، چاپ دوم ، سال 92 • لوئیس، مهوف ، فرهنگ بزرگ جامع نوین ، ج 2، مؤلف احمد سیاح ، تهران ، انتشارات اسلام ، چاپ هشتم ، سال 87 • ممدوحی کرمانشاهی ، حسن ، شهود و شناخت ، ج 1،2،3،4 ، بوستان کتاب ، قم ، چاپ پنجم ، سال 90 • مکارم شیرازی ، پیام امیرالمؤمنین ، تهران ، دارالکتب اسلامیه ، چاپ سوم ، سال 90 • مظاهری ، حسین ، کاوشی نو در اخلاق اسلامی ، ج2 ، تهران ، ذکر ، چاپ دوم ، سال 83 • مجلسی ، محمدباقر ، بحارالانوار ، بیروت ، مؤسسه الوفا ، 1403 ق ، ج 81 ، ص 170 • نراقی ، مهدی ، جامع السعادات، ج 2 ، قم ، قائم آل محمد، چاپ سوم ، سال 91 • نراقی ، احمد، گزیده معراج السعادة، مشهد ، بنیادپژوهشهای اسلامی ، چاپ سوم سال 83 • نراقی ، مهدی ، گزیده علم اخلاق اسلامی ، تهران ، حکمت ، چاپ اول ، سال 90
لوئیس، مهوف ، فرهنگ بزرگ جامع نوین ، ج 2، مؤلف احمد سیاح ، تهران ، انتشارات اسلام ، چاپ هشتم ، سال 87 • ممدوحی کرمانشاهی ، حسن ، شهود و شناخت ، ج 1،2،3،4 ، بوستان کتاب ، قم ، چاپ پنجم ، سال 90 • مکارم شیرازی ، پیام امیرالمؤمنین ، تهران ، دارالکتب اسلامیه ، چاپ سوم ، سال 90 • مظاهری ، حسین ، کاوشی نو در اخلاق اسلامی ، ج2 ، تهران ، ذکر ، چاپ دوم ، سال 83 • مجلسی ، محمدباقر ، بحارالانوار ، بیروت ، مؤسسه الوفا ، 1403 ق ، ج 81 ، ص 170 • نراقی ، مهدی ، جامع السعادات، ج 2 ، قم ، قائم آل محمد، چاپ سوم ، سال 91 • نراقی ، احمد، گزیده معراج السعادة، مشهد ، بنیادپژوهشهای اسلامی ، چاپ سوم سال 83 • نراقی ، مهدی ، گزیده علم اخلاق اسلامی ، تهران ، حکمت ، چاپ اول ، سال 90
زيبايي هاي عصر ظهور زينب شكرائي فر چكيده : ظهور امام عصر ،بركات مادي و معنوي بسياري را به همراه دارد كه از هر كدام از آن ها غافل شويم يك قسمت از اين زيبائيها و بركات را از دست داده ايم .زيباترين شگفتي هاي ظهور حضور خود امام در بين مردم است در حالي كه هم بيست و هفت حرف علم به همه داده شده و عقل ها كامل مي شود و همه گمراهان هدايت مي شوند.ثروت زياد شده و عمرها طولاني مي گردد،همه بيماران شفا يافته ،عدالت در همه جا و همه چيز گسترده شده و قضاوت ما بر اساس واقعيت ها انجام مي گيرد.بخاطر اين در زمان ظهور هيچ احساس نيازي و خلائي نيست نه خلا مادي،نه خلا معنوي .امام به همه نيازهاي انسان پاسخ مي دهد و انسان در كمال امنيت و آرامش به بندگي خدا مي پردازد .حالا كه اينقدر زمان ظهور زيباست .چرا ما با دعا براي ظهور انتظار آن زمان را نمي كشيم .چرا به سختي ها عادت كرده ايم و از خدا گشايش امورمان را كه همان فرج امام زمان است نمي خواهيم .اگر همه ي ما دست به دست هم دهيم و اماممان را بشناسيم و متحدانه براي ظهور دعا كنيم قطعاً امام زمان زودتر ظهور مي كند و همه ما توانسته ايم قدمي در راه ظهور امام زمان برداريم .كتابهاي روايي در مورد اتفاقات بعد از ظهور نوشته شده كه تعداد آن كم است و به دليل حجم زياد و پيچيدگي مطالب قابل مطالعه براي عموم نبوده و در اين مقاله سعي شده با حجم كم و توضيح مطالب تفكر عموم مردم در مورد وقايع پس از ظهور اصلاح شود.كه منابع بكار رفته در مقاله نيز منابع روايي مي باشند.در اين مقاله به اين سوال كه بعد از ظهور چه اتفاقاتي مي افتد پاسخ داده شده است و هدف و انگيزه تاليف اين مقاله آشنايي مردم با زمان ظهور امام زمان عج الله تعالي فرجه الشريف است تا دوستداران حضرت مهدي به دعا براي ظهور ايشان بيش از پيش تشويق شوند. كليد واژه ها:زيبائيها،بركات مادي ،بركات معنوي، عصر ظهور ...
مقدمه : فرمايش حضرت سيدالشهداء خطاب به يكي از علماي قم كه در صحيفه مهديه ذكر شده اينچنين است: «مهدي ما عليه السلام در عصر خويش مظلوم است ،تا مي توانيد درباره او سخن بگوئيد و قلم فرسايي كنيد .بيش از آنچه نوشته و گفته شده ،بايد درباره اش نوشت و گفت…» اين سخن امام بسيار قابل تامل است و تمام دوستداران و شيعيان امام را تشويق مي كند تا در حد بضاعت به آن عمل كنند. از آنجا كه كشور ما مهد تشيع است و بايد داعيه دار بحث انتظار و موعود جهاني باشد؛شايسته است …. شايسته است انديشمندان ،صاحب نظران ،ارباب قلم و هر كس كه دل داده خاندان عصمت و طهارت است و آرزوي تشكيل دولت حقه ي حضرت صاحب الزمان عليه السلام را - هر چه سريع تر – بر دل دارد به فراخور دانش و امكانات خويش در مسير ترويج فرهنگ مهدويت و متوجه ساختن مردم به وظايف خويش-دعا براي فرج و تبليغ براي ايشان –گام بردارند و مشمول اين دعاي معصومين عليهم السلام گردند: «رحم الله عبداً احيا امرنا» «خدا رحمت كند آن كس را كه امر «ولايت»ما را احيا كند» در دوران غيبت امام زمان عج الله تعالي فرجه الشريف كه دوران غربت ائمه عليهم السلام و شيعيان آنهاست و حقوق و فضائل اهل بيت عليهم السلام توسط دشمنان و مغرضان و بلكه دوستان به هر دليلي مورد كتمان و انكار قرار مي گيرد تنها با ظهور حضرت بقيه الله ارواحنا فداه عزت ،عظمت و گوشه اي فضائل اهل بيت عليهم السلام بر اهل عالم آشكار خواهد شد و لشكر حق بر باطل پيروز خواهد شد . 1-بركات مادي زمان ظهور الف-فراواني ثروت ،رفع فقر هم اينك بشر در يكي از مساعد ترين برهه هاي تاريخي از نظر رفاه اقتصادي و اجتماعي به سر مي برد،اما فقر همچنان به رشد خود ادامه مي دهد.مال و ثروت دنيا نيز از ديرباز منشا بسياري از اختلافات ،ظلم ها ،درگيري ها و خونريزي ها ميان افراد بشر بوده و هست .اقتصاد حرف اول را در دنياي امروز مي زند و توزيع ناعادلانه ثروت منجر به ايجاد شكاف عظيم در ميان كشورهاي پيشرفته و جهان سوم شده است . در جامعه مهدوي به يكه تازي پول و طلا و سكه براي هميشه خاتمه داده مي شود،در آن زمان از فقر و تنگدستي خبري نيست ،فراواني نعمت ها جايگزين كمبودها و گراني ها مي شود و مستحق زكات يافت نمي شود. پيامبر اسلام حضرت محمد صلي الله عليه و آله مي فرمايد: «تنعم امتي في زمن المهدي نعمه لم ينعموا مثالها قط،ترسل السماء عليهم مدراراً،و لا تدع الارض شيئا من النبات الا اخرجته،و المال كدوس،يقوم الرجل يقول:يا مهدي اعطني ،فيقول:خذ1 امت من در زمان مهدي به آنچنان نعمتي مي رسند كه هرگز مانند آن داراي نعمت نبوده اند. آسمان بر آنان مي بارد و زمين هر چه دارد خارج مي سازد و ثروت فراوان است .شخصي مي ايستد و به مهدي مي گويد :به من عطا كن و او مي گويد:بگير.[1]
همچنين امام صادق عليه السلام مي فرمايد: مهدي عليه السلام در ميان مردم مساوات برقرار مي كند به طوري كه ديگر به زكات محتاج نشوند،صاحبان زكات ،زكات خود را به نيازمندان شيعه ارائه دهند و آن ها نمي پذيرند،پس آنرا در كيسه مي ريزند و بر در خانه هاي ايشان مي چرخند،اما آنها مي گويند:ما نيازي به زكات شما نداريم .1 براي فهم حديث فرض كنيد در منطقه اي كه در همه منازل آب لوله كشي وجود دارد و باز كردن يك شير كافي است تا هر چه قدر كه بخواهيد به آب دسترسي داشته باشيد.كسي يك به يك درب منازل را به صدا در آورد و بگويد«آب آورده ام!»پر واضح است كه همه خواهند گفت :در منزل ما آب هست،نيازي نداريم دسترسي همگان به مال و ثروت در زمان ظهور دقيقاً همين گونه است ،طلا و جواهر را تعارف و پيش كش مي كنند اما احدي به آن توجه نخواهد كرد . ب-طولاني شدن عمرها يكي از آرزوهاي ديرينه ي انسان، افزايش عمر بوده است .در جامعه آرماني پس از ظهور امام عصر ارواحنا فداه،اين روياي شيرين بشر نيز تعبير مي شود. امام صادق عليه السلام در روايتي مي فرمايند: عاش الرجل في زمانه الف سنته يولد له في كل سنه غلام… يكسوه الثوب،فيطول عليه كلما كان،و تيلون عليه اي لون شاء.2 [2] چه بسا شخصي در زمان آن حضرت ، هزار سال عمر مي كند كه در هر سال پسري برايش متولد مي شود.جامه اي بر آن طفل بپوشاند كه با طولاني شدن قد او بلند شود و به هر رنگي كه بخواهد در آيد . قوي ترين دليل بر امكان يك امر ،وقوع آن است .نام افراد زيادي در پهنه تاريخ به عنوان «معمرين»ثبت شده است كه عمر هاي طولاني داشته اند. امام صادق عليه السلام در حديثي كه در آن داستان داود را ذكر مي كند فرمود:«داوود در حاليكه زبور تلاوت مي كرد .بيرون آمد و هنگامي كه او زبور تلاوت مي كرد كوهها و سنگ ها و پرندگان پاسخ وي را مي گفتند و به كوهي رسيد كه پيامبر عابدي به نام حزقيل در آنجا بود و چون آواي كوهها و آواز چرندگان و پرندگان را شنيد دانست كه وي داوود عليه السلام است.داوود عليه السلام به او گفت:اي حزقيل !آيا اذن مي دهي كه به نزد تو بالا بيايم؟گفت:نه و داوود گريست و خداي تعالي به حزقيل وحي كرد كه داوود را سرزنش مكن و از من عافيت بخواه،گويد:حزقيل دست داوود را گرفت و او را به جانب خود بالا برد.داوود گفت :اي حزقيل !آيا هيچ گاه قصد گناه كرده اي؟گفت:نه،گفت:آيا از اين عبادت خداوند تو را عجبي رسيده است ؟گفت :نه،گفت :آيا دل به دنيا داده اي و شهوات و لذات آن را دوست داشته اي ؟گفت :آري ،گاهي بر دلم راه يافته است ،گفت:وقتي چنين شود چه مي كني ؟گفت :من به اين دره مي روم و از آنچه در آن است عبرت مي گيرم.گويد:داوود عليه السلام به آن دره رفت و به ناگاه تختي از آهن ديد كه جمجمه و استخوانهاي پوسيده اي بر آن بود و لوحي آهنين نيز آنجا بود كه نوشته اي داشت،داوود عليه السلام آن را خواند و بر آن چنين نوشته بود:من اروي بن مسلم هستم كه هزار سال پادشاهي كردم و هزار شهر ساختم و با هزار دوشيزه آميزش كردم،آخر كار چنين شد كه خاك بسترم و سنگ بالشم و كرمها و مارها همسايگانم هستند، پس هر كه مرا بنگرد به دنيا فريفته نشود.1 ج-شفاي همه بيماران تصوّر دنياي عاري از هر گونه رنج،درد و بيماري ، جذاب ،دلكش و نشاط انگيز است .مردمان عصر ظهور چنين دنيايي را تجربه خواهند كرد.در آن روزگار پر نشاط ،از امراض جسماني،بيماري هاي روحي و رواني ،معلوليت هاي ذهني و ضعف و ناتواني خبري نخواهد بود. امام محمد باقر عليه السلام آن روزگار با شكوه،را چنين توصيف مي فرمايند: «من ادرك قائم اهل بيتي من ذي عاهة برا،و من ذي ضعف قوي 1» هر كس قائم اهل بيت مرا درك كند،اگر بيمار باشد تندرست مي گردد ،و اگر داراي ضعف و ناتواني است قوي مي شود. حضرت ابا عبدالله الحسين دراين باره مي فرمايند: «…و لا يبقي علي وجه الارض اعمي و لا مقعد و لا مبتلي الا كشف الله عنه بلاءوه بنا اهل البيت.2» «سر انجام در عصر ظهور هيچ فرد نابينا و زمين گير و مبتلا باقي نمي ماند مگر آنكه خداوند بوسيله ما اهل بيت بلا را از او برطرف مي نمايد» آري ، در عصر ظهور همه اين ها تحقق پيدا خواهد كرد و چگونه چنين چيزي غير ممكن باشد در حاليكه كه كتاب هاي مناقب و فضائل مملو سر گذشت كساني كه به دست مبارك پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله و امامان معصوم از بيماري هاي صعب العلاج و لا علاج شفا يافته اند. [3] د-قضاوت و دادرسي بديهي است بسياري از كساني كه به ديگران ظلم نموده اند ،خود را ظالم نمي دانند و حاضر نيستند ظلم و ستمي را كه روا داشته اند،بپذيرند .گاهي ممكن است ظالم ظلمي را كه انجام داده است انكار نمايد.در بسياري از موارد هم هيچ يك از دو طرف نمي توانند شاهد و گواهي كه براي شهادت مورد پذيرش باشد،بياورند و بنابر مسائل فقهي كار به سوگند و يمين مي رسد و ممكن است منكر با قسم دروغ حق ديگري را پايمال نمايد يا با بيّنه غير واقعي حق صاحب حق را پايمال نمايد .بديهي است قضاوتي كه سرانجامش سوگند و قسم باشد،نمي تواند در همه جا حق را به صاحب حق بدهد. رسول خدا صلي الله عليه و آله فرمودند: همانا من ميان شما با بينه ها و سوگند ها قضاوت مي نمايم و بعضي از شما بيشتر از بعض ديگري قدرت در اقامه دليل خود دارد ،(به خاطر بيان بهتر به خوبي مي تواند گفتار خود را مستدل نمايد)1 پس هر كس كه من از مال برادرش (بر اساس بينه و يمين )به او چيزي دادم كه او خود مي داند كه آن مال او نيست،من در واقع قطعه اي از آتش را به او داده ام.2 اين روايت ظاهر است در اين بينه و يمين نمي تواند هميشه مطابق با واقع و حقيقت باشد حضرت امير المومنين علي عليه السلام مي فرمايند: «ليس من العدل ،القضاءعلي الثقه بالظن»3[4]
حكم و قضاوت بر اساس اطمينان به ظن و گمان از عدالت نيست در عصر پر شكوه ظهور-طبق روايات وارده –قضاوت ها بر اساس واقعيت ها خواهد بود و ظن و گمان در مساله قضاوت،در آن زمان ارزشي نخواهد داشت و رشد فكري چنان وسيع و گسترده است كه قضاوت ها بر اساس علم و آگاهي است .حضرت مهدي عجل الله تعالي فرجه الشريف پس از ظهور همانند حضرت داوود عليه السلام حكم نموده و در قضاوت نيازي به شاهد و گواه ندارند. ابان مي گويد:از امام صادق عليه السلام شنيدم كه مي فرمود: «لا تذهب الدنيا حتّي يخرج رجل مني يحكم بحكومه آل داوود لايسال عن بينه،يعطي كل نفس حكمها» دنيا تمام نخواهد شد تا مردي از من به نوع حكومت آل داوود حكومت نمايد ،از بينه سوال ننمايد و به هر فردي حكم واقعي او را جاري نمايد آن گونه كه از روايات بر مي آيد،روش كارگزاران آن حضرت نيز بدين شيوه خواهد بود تا در سراسر جهان حقي پايمال نشود و كسي نتواند با ادعاي باطل يا سوگند دروغ به ديگري ظلم نمايد؛ طبق روايات كارگزاران آن حضرت از امور غيبي برخوردار بوده و از اموري فراتر از بينه و يمين برخوردار مي باشند. چنانچه امام صادق عليه السلام فرموده اند: اذا قام القائم عليه السلام يبعث في اقاليم الارض في كلّ اقليم رجلاً «يقول:عهدك في كفك ،فاذا ورد عليك امر لا تفهمه ،و لا تعرف القضاء فيه ،فانظر الي كفك ،و اعمل بما فيها1[5]» آن زمان كه قائم عليه السلام قيام نمايد در هر قسمتي از قسمت هاي زمين مردي را مي فرستند و مي فرمايد : پيمان تو(آنچه را وظيفه داري انجام دهي )در كف دست توست .پس هرگاه جرياني برايت واقع شد كه آن را نفهميدي و ندانستي كه درباره آن چگونه قضاوت كني در كف دستت نگاه كن و به آنچه در آن وجود دارد قضاوت نما
2-بركات معنوي زمان ظهور الف-هدايت و تكامل معنوي جذب شدن به علوم طبيعي و غوطه ور شدن در مسائل مادي، انسان را از پرداختن و درك امور معنوي باز مي دارد.همانگونه كه مي دانيم انسان از دو بعد روحي و جسمي تركيب شده است .عموم انسان ها در عصر غيبت از بعد معنوي خويش آنگونه كه بايد بهره نبرده اند ولي در عصر ظهور كه روزگار تكامل شخصيت انسانهاست جامعه بشريت در هر دو بعد مادي و معنوي به تكامل مي رسد و در فضايي سرشار از نور دانش و بينش به انجام برنامه هاي حيات بخش اسلام،مي پردازد . امام صادق عليه السلام مي فرمايند: اذا قام القائم عليه السلام :دعا النّاس الي الاسلام جديداً،و هداهم الي امر قددثر و ضل عنه الجمهور ،و انما سمي القائم مهديّاً،لانه يهدي الي امر مضلول عنه،و سمي القائم لِقيامه بالحق1[6] هر گاه قائم ما قيام كند،مردم را دوباره به اسلام دعوت مي نمايد و آنان را به سوي امري كه كهنه شده و عمده مردم از آن گمراه شده اند،هدايت و راهنمايي مي نمايند و همانا قائم به نام «مهدي» نامگذاري شده،زيرا ؛ او به سوي امر گمشده هدايت مي شود وبه نام«قائم» ناميده شده ،زيرا او به حق قيام مي كند .[7]
در اين روايت سخني از كشتار و خونريزي در ميان نيست ،بلكه پس از قيام،فراخواني به اسلام و هدايت و راهنمايي شروع مي شود.آري ،ماموريت اصلي امام زمان عج الله تعالي فرجه الشريف هدايت انسان هاست. در زيارت جامعه مي خوانيم : حتي يحيي الله تعالي دينه بكم ….انتم نور الاخيار و هداه الابرار1 تا زنده كند خداي تعالي بوسيله شما دينش را…. شمائيد نور اخيار و رهبران ابرار امير المومنين علي عليه السلام درباره اقدامات امام عصر عجل الله تعالي فرجه الشريف در زمان ظهور فرمودند: «يعطف الهوي علي الهدي اذا عطفوا الهدي علي الهوي و يعطف الراي علي القرآن اذا عطفو القرآن علي الراي و يريهم كيف يكون عدل السيره و يحيي ميّت الكتاب و السنّه »2 هنگامي كه ديگران هواي نفس را بر هدايت مقدم بدارند،او«امام زمان عج الله تعالي فرجه الشريف »اميال نفساني را به هدايت بر مي گرداند و هنگامي كه قرآن را با راي خود تفسير كنند،او آراء و افكار را به قرآن باز مي گرداند.او به مردم نشان مي دهد كه چه نيكو مي توان به عدالت رفتار نمود و تعاليم فراموش شده قرآن و سنت را زنده ساخت. در دعاي ندبه مي خوانيم اين المد خر لتجديد الفرائض و السنن3 كجاست ذخيره براي تازه كردن فرائض و سنن دين [8] بنابراين در عضر ظهور كه بهشت روي زمين خوانده شده،انسانها به تكامل معنوي مي رسند و به سوي معنويت و هدف اصلي آفرينش رهنمون خواهند شد و دين همه اسلام خواهد بود . امام صادق عليه السلام در اين زمينه مي فرمايند: همه اديان و مذاهب از روي زمين برداشته مي شوند و جز دين خالص اسلام باقي نمي ماند و فقط يك دين در سراسر جهان حكومت مي كند چنانكه خداوند در قرآن مي فرمايد:ان الدين عند الله الاسلام 1 ب-برقراري عدالت «ظلم و جور بارز تري ويژگي زمان غيبت است و در مقابل عدل شاه بيت مثنوي ظهور است .» پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله در مورد اهميت حكومت عدل و نكوهش ظلم و جور اينگونه مي فرمايند: «عدل ساعة خير من عباده ستين سنه قيام ليلها و صيام نهارها و جور ساعه في حكم اشد و اعظم عند الله من معاصي سبعين سنه »2 «اگر (انسان )ساعتي در حكومتي كه عدالت در آن حكم فرماست قرار گيرد،بهتر از عبادت شصت سال است كه شبها به شب زنده داري و روز ها به روزه داري بگذرد و اگر در مورد حكمي ساعتي به ظلم رفتار كند و يا در حكومت ظالمين قرار گيرد ، در نزد خدا شديد تر و بزرگتر از هفتاد سال گناه و معصيت است . [9] البته برقراري عدالت تنها رفع ظلم و ستم هايي كه از ناحيه ستمگران بر مظلومان عالم روا داشته شده نيست بايد بدانيم كه در عصر ظهو در دوران غيبت بزرگترين ظلم ها به خليفه خدا،دين خدا،كتاب خدا و معارف و احكام شريعت وارد مي آيد . خداوند در قرآن مي فرمايد: «ان الشرك لظلم عظيم 1» همانا شرك ظلمي بزرگ است مولف كتاب شريف مكيال المكارم مي گويد:«عدل آشكار ترين صفات نيك امام زمان عجل الله تعالي فرجه الشريف است و براي همين در دعاي شب هاي ماه مبارك رمضان «عدل»ناميده شده است : اللهم و صل علي ولي امرك القائم المومّل و «العدل»المنتظر خداوندا به ولي امر خود كه قيام كننده آرماني و «عدل»مورد انتظار همه است درود فرست . امام صادق عليه السلام در توصيف عدالت مهدوي مي فرمايند: اما و الله ليدخلنّ القائم عليه السلام عليهم عدله جوف بيوتهم كما يدخل الحرّ و القرّ 2 به خدا سوگند حضرت مهدي عليه السلام قطعاً عدالت را همانطور كه سرما و گرما وارد خانه مي شود ،وارد خانه هاي مردمان مي كند ( ودادگري او همه جا را فرا مي گيرد)[10]
ج-تكامل عقل ها در دنياي امروز بسياري از قدرت هاي مغز،خاموش و نهفته باقي مانده است و كسي نتواسته راهي براي راه اندازي ان پيدا كند از ديگر زيبائيهاي زمان با شكوه ظهور امام عصر،كامل شدن عقل ها و خرد هاي مردمان آن روزگار است امام پنجم حضرت باقر العلوم عليه السلام در اين باره مي فرمايند: اذا قائمنا وضع يده علي رووس العباد،فجمع به عقولهم و اكمل به احلامهم1 هنگامي كه قائم ما ظهور كند ،دست خود را بر سر مردم قرار مي دهد و با آن عقل هاي مردم را متمركز و دريافت هاي آن ها را به كمال مي رساند قبل از آنكه حضرت بقيه الله الاعظم عجل الله تعالي فرجه انديشه هاي بزرگ و حقايق و معارف الهي را به مردمان ارائه دهند،نياز به تغيير و تحول در ساختار وجود انسان و دگرگون ساختن ساختمان مغز بشر مي باشد. امام عصر از مقام عظيم ولايت خويش استفاده نموده و به اين گونه ،براي تغيير جهان و تكامل بخشيدن به جهانيان در مردمان عالم تحول ايجاد مي نمايد در پرتو ولايت تكويني است كه ماه به يك اشاره پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله و سلم به دو نيم مي شود(جريان شق القمر )و آن حضرت در كمتر از چشم بر هم زدني از خانه خويش در مكه مكرمه به معراج مي روند در دعاي ندبه درباره سفر معراج اينگونه مي خوانيم: و سخّرت له البراق و عرجت به الي سمائك2[11] براق را مسخرش ساختي و او را به آسمان بالا بردي مرحوم علامه مجلسي در«بحارالانوار»روايتي نقل كرده است كه به حضرت باقر العلوم عليه السلام گفته شد: انّ اصحابنا بالكوفة جماعه كثيره فلو امر تهم لاطاعوك و اتبعوك فقال :يحي احد هم الي كيس اخيه فياخذ منه حاجة افقال :لا قال :فهم بدمائهم ابخل ثم قال :انّ النّاس في هدنه تناكحهم و نوار ثهم و نقيم عليهم الحدود و نودي اماناتهم حتي اذا قام القائم جاءت المزامله و ياتي الرجل الي كيس اخيه فياخذ حاجه لايمنعه1 اصحاب و ياران ما در كوفه بسيارند،اگر آنان را امر كنيد از شما اطاعت مي نمايند و به پيروي شما بر مي خيرند. امام باقر عليه السلام فرمودند :آيا كسي از آنها از جيب برادر خود به قدر نيازش بر مي دارد؟ گفتم:نه حضرت فرمودند:آنان كه نسبت به مال خود بخيل هستند به خون خود بخيل تر مي باشند. آن گاه امام باقر عليه السلام فرمودند:اكنون مردم در آشتي مي باشند،با آنها نكاح مي كنيم از هم ارث مي بريم و بر آنان حدّ جاري مي سازيم و امانات آنان را به آنها مي دهيم تا زماني كه قائم قيام نمايد[12]
(در آن وقت )رفاقت صادقانه ميان مردم ايجاد مي شود و مرد به سوي جيب برادر خود مي رود و به اندازه اي كه لازم دارد بر مي دارد و صاحب پول او را از اين كار باز نمي دارد در عصر ظهور تكامل عقل ها آنچنان صفا و صميميت در جامعه ايجاد مي كند كه همگان بر اثر برخوردار بودن از آن به دوستي يگانگي و اتحاد دست مي يابند .زندگي اجتماعي در آن عصر آنچنان آكنده از مهر و محبت است كه همه ثروت خود را از آن ديگران و اموال آنان را همچون ثروت خود مي دانند و از آن استفاده مي كنند. از نشانه ها و آثار تكامل عقل انسانها،قوي شدن اراده آنان مي باشد.اگر قدرت اراده كامل شود انسان مي تواند كارهاي خارق العاده و شگفت انگيزي انجام دهد زيرا در صورتي كه قدرت اراده انسان كامل شود مي تواند حالت يا خصوصيتي را در فردي يا در چيزي ايجاد كند و يا بيشتر نمايد يا برطرف كند يا چيزي را از جايي بياورد و پا به جاي ديگر منتقل نمايد ،يا با اعمال اراده از چيزي كه اطلاع ندارد،آگاه شود و … امام حسين عليه السلام مي فرمايد : ان الله ليهب لشيعتنا كرامه لا يخفي عليهم شيء في الارض و ما كان فيها حتّي انّ الرّجل منهم يريد ان يعلم علم اهل بيته فيخبر هم بعلم ما يعملون1 قطعاً خداوند بر شيعيان ما،كرامتي مي بخشد كه بر آنان چيزي در زمين و آنچه در آن است مخفي نمي ماند تا آنجا كه مردي از آنان ي خواهد از حال اهل خانه خود آگاه شود،پس «آگاه شده» و به آنان خبر مي دهد كه از آنچه انجام مي دهند باخبر است .[13] اگر آن زمان پر شكوه را درك كنيم ،همه اين حقيقت ها را خواهيم ديد .خوب است بدانيم در عصر غيبت افرادي بوده اند كه اراده آنان براي آگاه شدن از چيزي، آگاهي را به دنبال داشته است و اينها كساني بوده اند كه در عصر غيبت به نور و روشنايي رسيده اند د-شكوفا شدن و تكامل 27 حرف علم از مهمترين ويژگي هاي عصر ظهور گسترش فوق العاده علم و دانش در تمامي ابعاد و زمينه هاست به روايت معروف امام صادق عليه السلام در اين باره كه در بسياري از مراجع معتبر روايي نقل شده است توجه نمائيد: العلم سبعة و عشرون حرفاً،جميع ما جاءت به الرسّل حرفان،فلم يعرف الناس حتّي اليوم غير الحرفين،فاذا قام قائمنا اخرج الخمسه و العشرين حرفاً،فبثها في الناس و ختم اليه الحرفين حتي يبثها سبعه و عشرين حرفاً علم 27 حرف است تمام آنچه پيامبران آورده اند دو حرف است و همه مردم تا امروز جز دو حرف را نمي دانند و ياد نگرفته اند آن گاه كه قائم ما عليه السلام قيام نمايد 25 حرف ديگر را بيرون آورده و در ميان مردم منتشر مي سازد و دو حرف ديگر را به آن ها مي افزاد تا تمام بيست و هفت حرف علم را در ميان مردم منتشر نمايد1 تعبير امام صادق عليه السلام كه مي فرمايد :«فبثها في الناس »يعني امام عصر عليه السلام دانش را بين مردم پراكنده مي سازد –حاكي از آن است كه عدالت امام ارواحنا فداه عدالت امام در اين عرصه نيز شامل همگان مي شود و بر عكس زمان غيبت كه عده اي معدود قادر به كسب علم و دانش مي باشند[14] در عصر درخشان ظهور همه مردم از امكان آموزش و نعمت علم و دانش بهره مند خواهند شد . امير المومنين علي عليه السلام مي فرمايد : علم را در دل هاي مومنان مي اندازد (مي كارد )پس هيچ مومني به برادر خود در هيچ علمي نياز نخواهد داشت و در آن روز تاويل اين آيه ظاهر مي شود«يغني الله كلاً من سعته »خداوند هر كس را از وسعت «گشايش نعمت»خود بي نياز مي سازد .1 -براي فهم گسترش علم و دانش در همه ابعاد و زمينه ها فرض كنيد«دانش آموزي از سي و دو حرف الفبا فقط دو حرف «الف » و «ب»را ياد بگيرد ،او فقط خواهد توانست «آب»،«بابا» را بخواند و بنويسيد حال اگر همه حروف را ياد بگيرد ميلياردها كلمه و كتاب از اين حروف منشعب خواهد شد . [15]
نتيجه گيري : در اين تحقيق به اين نتيجه رسيديم كه بعد از ظهور امام زمان زيبائيهاي معنوي و مادي فراواني اتفاق مي افتد. زيبائيهاي مادي عبارتند از : *فراواني ثروت و رفع فقر به گونه اي كه مستحق زكات يافت نمي شد. *طولاني شدن عمرها كه از آرزوهاي ديرينه انسان بوده است *شفاي همه بيماران به گونه اي كه مردمان از هر گونه درد و رنج و بيماري دور خواهند بود. *انجام قضاوت ها و دادرسي ها بر اساس واقعيت بدون نياز به بينه و يمين زيبائيهاي معنوي نيز عبارتند از : *هدايت شدن همه گمراهان و تكامل معنوي انسان ها بوسيله احياي سنت ها و احكام اسلامي *برپا شدن عدالت نه تنها در زمينه نابود ساختن ظلم ظالمان بلكه از بين رفتن بزرگترين ظلم ها كه ظلم به خدا ،خليفه خدا و كتاب خدا و معارف و احكام شريعت است *تكامل عقل ها كه باعث ايجاد صميميت و صفا در جامعه شده و اراده ها را قوي مي كند طوري كه انسان مي تواند كارهاي خارق العاده و شگفت انگيز انجام دهد *تكامل 27 حرف علم و شكوفايي علوم و گسترش آنها در همه ابعاد و زمينه ها بنابراين چه خوب است كه با شناساندن زمان ظهور به افزايش معرفت مسلمانان نسبت به زمان ظهور بپردازيم و بدين وسيله باعث تشويق آنها به دعاي ظهور امام زمان عجل الله تعالي فرجه الشريف شويم
فهرست منابع *قرآن *مفاتيح الجنان 1-ابو جعفر محمد بن علي بن حسين……………شيخ صدوق-كمال الدين….. 2-استاد آقايي،عباس،از ظهور جهان تا جهان پس از ظهور،اول،اصفهان –آران و بيدگل،ياران مهدي،خرداد 1391 3-اميني گلستاني ،محمد ،سيماي جهان در عصر امام مان عليه السلام ،ج2،دوم ،قم ،انتشارات مسجد مقدس جمكران ،پائيز 1386 4-خوانساري،جمال الدين محمد،شرح غرر الحكم و دررالكلم ،ج 5،سوم،انتشارات دانشگاه تهران ،بهمن 1366 4-شيخ صدوق،كمال الدين و تمام النغمه،مترجم،منصور پهلوان،تحقيق و تصحيح :علي اكبر غفاري،ج 2،پنجم ،چهارم ،ابو جعفر محمد بن علي بن حسين بن بابويه القمي 5-مجتهدي سيستاني،سيد مرتضي ،دولت كريمه امام زمان عج الله تعالي فرجه الشريف ،اول،قم،الماس نيمه شعبان 275 م 6-مجلسي ،محمد باقر ،بحار الانوار،ج 52،موسسه الوفاء،بيروت،لبنان ،ص ب ،هاتف،1403 ه،1983 م 7-محدث نوري،متسدرك الوسائل ،موسسه الاحياء التراث ،ج 17،چاپ اول،قم ،شوال 1414 ه ق 8-موسوي ،سيد محسن ،وقتي آقا مي آيد ،دوم ،قم ،عطر عترت،تابستان 1389
2- سيد محسن موسوي،وقتي آقا مي آيد ،دوم ،قم ،طعر عترت ،تابستان 1389،ص71 2- سيد مرتضي مجتهدي سيستاني،همان،ص116 2- مرحوم جمال الدين محمد خوانساري ،شرح غرر الحكم و دررالكلم ،جلد 5 ،چاپ سوم ،انتشارات دانشگاه تهران ،بهمن سال 1366 ،ص 84 3- سيد محسن ،سوال 2- عباس استاد آقائي،از ظهور جهان تا جهان پس از ظهور ،اول،اصفهان-آران و بيدگل،ياران مهدي،خرداد 1391،ص 612 3- دعاي ندبه 2- عباس استاد آقائي،همان ص ،75 2- سيد محسن موسوي ،همان،ص25 2- دعاي ندبه
بررسی نظریه «مقاومت» در قرآن ?حضرت آیتالله خامنهای امسال به مناسبت سیامین سالگرد رحلت امام خمینی، مکتب امام را «مکتب مقاومت» نامیدند و با اشاره به مبنای قرآنی آن فرمودند: «بنده وقتی به این خصوصیّت امام نگاه میکنم و به آیات قرآن مراجعه میکنم، میبینم امام حقیقتاً بسیاری از آیات قرآن را با همین ایستادگی خود و مقاومت خود معنا کرد.» ?رهبر انقلاب اسلامی ابتدا از مثالهای آیات کریمهی قرآن، دو سه آیه را ذکر میکنند، سپس توصیه میکنند: «جوانهای عزیزی که اهل قرآنند، به اینها مراجعه کنند، روی آنها فکر کنند.» ۱۳۹۸/۰۳/۱۴
بی نظیرترین کتاب پیرامون رهبری از زبان خودشان به مناسبت 30سال رهبری تخفیف ویژه جهت خرید کتاب کم نظیر خون دلی که لعل شد… قیمت کتاب:35هزار تومان https://pajoohesheostan-markazi.kowsarblog.ir/
رمان تحسینشده «نامیرا» صوتی شد ?نسخه صوتی رمان تاریخی و تحسینشده«نامیرا» نوشته صادق کرمیار که به موضوع کربلا میپردازد، از سوی انتشارات نیستان منتشر شد.
|
|
کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان
|